Abstract:
عملیات اطلاعاتی و دیپلماسی عمومی، در موفقیت هر عملیات نقشی حیاتی ایفا میکنند. اما با وجود این، دولت ـ و به ویژه نیروهای نظامی ـ در طراحی و بهرهبرداری از دیپلماسی عمومی چندان مناسب عمل نکردهاند. این دیپلماسی در ایالات متحده نه تنها ابزار جذابی نبوده است، بلکه به طور دائمی و سنتی در کمک به شکلدهی و سازماندهی میدان نبرد به جای آنکه به صورت کنشی عمل کند به صورت واکنشی عمل کرده است. به ویژه همانطور که در پی حوادث سپتامبر سال ۲۰۰۱ مشخص شد، قلمروی اطلاعاتی در اختیار کسی قرار میگیرد که در کسب و کنترل آن (برتری اطلاعاتی) از بیشترین فرصت استفاده کند. هر یک از دو طرف درگیر، امریکا و یا نیروهای طالبان میتوانستند این قلمرو و ابتکار عمل رسانهها را به دست بگیرند و عناوین روزنامهها و مهمتر آنکه افکار عمومی را تحت سلطه خود قرار دهند. ناتوانی ایالات متحده و نیروهای نظامی این کشور در رقابت با سایر کشورها در سطح دیپلماسی عمومی، از دوران ویتنام و زمانی که تصاویر این جنگ به منازل عموم مردم راه یافت همواره یکی از معضلات اساسی بوده است. در عصر پیشرفتهای فناوری, بسیار عجیب است که فردی همچون صدام بتواند فضای نبرد را به دلخواه شکل داده و علیه دشمنی همچون امریکا جنگ تبلیغاتی موفقی را به راه بیاندازد و سازمان ملل را برای بازنگری به تحریمهای تحمیلی بر عراق تحت فشار قرار دهد. این در حالی است که این جنگ ممکن است چندان در نظر ناظران معمولی به چشم نیاید. این تحقیق، تلاش تبلیغاتی صدام را در سال ۲۰۰۰ به تفصیل بیان میکند و خاطر نشان میسازد که چگونه فنون مختلف دیپلماسی عمومی همچون همراه نمودن نام با چهره( ) میتواند آراء عمومی را تغییر دهد. با مقدمه قرار دادن این جنگ تبلیغاتی و با تبیین میزان ارزش کسب قلمروی اطلاعاتی، حوادث ۱۱ سپتامبر مجالی را فراهم آورد تا استراتژی دیپلماسی عمومی وزارت دفاع و دولت ایالات متحده را از ابتداییترین روزهای شکلگیری آن یعنی زمانی که نیروهای نظامی ایالات متحده خود را برای عملیات آزادی پایدار( ) مهیا میساختند, بازنگری کنیم. با بررسی یکصد روز اول این عملیات متوجه میشویم که انتقاد اولیّه نسبتا شدیدی نسبت به آن وجود داشت چرا که دولت با آمادگی بسیار کم وارد جنگی متفاوت با کشوری شده بود که فاقد دولت ملی بود. با ادامه این عملیات، کنترل دیپلماسی عمومی به تدریج به یک اولویت تبدیل شد. همه مقامات دولت علاوه بر متقاعد کردن اعضای ائتلاف به اینکه این جنگ علیه اسلام نیست[!] بر این امر واقف بودند که تداوم حمایت مردمی برای جنگی طولانی علیه تروریسم, به ویژه زمانی که شمار تلفات نیروهای نظامی افزایش مییابد، بسیار حیاتی خواهد بود. حال با وجود گذشت چند ماه از عملیات آزادی پایدار، دولت در نتیجه تلاش و درک بهتر از دیپلماسی عمومی همچنان از حمایت مردمی کشورش بهرهمند است و میتواند بر حفظ برتری اطلاعاتی که توانست از اسامه بن لادن و طالبان باز پس گیرد تلاش نماید.
Machine summary:
"با مقدمه قرار دادن این جنگ تبلیغاتی و با تبیین میزان ارزش کسب قلمروی اطلاعاتی، حوادث ١١ سپتامبر مجالی را فراهم آورد تا استراتژی دیپلماسی عمومی وزارت دفاع و دولت ایالات متحده را از ابتداییترین روزهای شکل گیری آن یعنی زمانی که نیروهای نظامی ایالات متحده خود را برای عملیات آزادی پایدار(٢) مهیا میساختند, بازنگری کنیم .
فرماندهی یگان هوایی در نیروهای ائتلافی (١) به منظور کسب موفقیت باید در حین آمادگی برای نبرد، تحلیل از قلمروی اطلاعاتی را در دستور کار خود لحاظ کنند و بر اساس این تحلیل ، فرماندهی یگان هوایی در نیروهای ائتلاف لازم است در ارائه طرحهای خود به فرماندهی نیروهای ویژه مشترک (٢) در نیروهای ائتلاف یا فرماندهی کل منطقه ای که مجری عملیات دیپلماسی عمومی همراه با آغاز حملات است ، به صورت کنشی رفتار نمایند.
به طور کلی ، این نبرد از رنج و محنت زنان و کودکان عراقی استفاده میکرد و آن را نتایج شوم استفاده از قدرت هوایی در جنگ خلیج فارس و تحریمهای اعمال شده از سوی سازمان ملل معرفی میکرد و با ادعای اینکه تحریمهای اعمالی به عراق طولانی، ظالمانه و غیرانسانی است و باید به آن پایان داده شود، توانست افکار عمومی جهان را تحت تأثیر قرار دهد.
6- New York News Service, "Iraq is Winning Propaganda War, Annan Tells UN", Chicago Tribune, 25 March 2000, on-line; Nexis; 27 Nov. 2001."