Abstract:
سماع ، اصطلاحی است که از زمان رشد عرفان در ایـران در آثـار صـوفیانه دربـارة آن سـخن گفته شده است . بسیاری از عارفان متشّرع یا علاقه چندانی به سماع نشان نداده اند و یـا بـرای آن شرایط سختی قایل شده اند. در مقابـل ، بسـیاری از عارفـان نیـز سـماع را وسـیله ای بـرای جـذب واردات قلبی از جانب محبوب دانسته و شرایط آن را ذکر کرده اند. از آغاز تا قرن پـنجم (ه . ق ) تفّکر و رفتار صوفیانه در ذهنیت جامعهایرانی در حال شکل گیری و نمو بود؛ از ایـن رو دیـدگاه نویسندگان کتاب هـای تئوریـک صـوفیانه در ایـن دوره بـر عرفـان دوره هـای بعـد تـاثیر فـراوان گذاشت . در این مقاله نظـر نویسـندگان مهـّم ایـن دوره دربـارة سـماع و شـرایط آن در تصـّوف بررسی شد تـا روشـن شـود انجـام سـماع در آن دوره چگونـه و بـا چـه شـرایط و اعتقـاداتی در تصّوف رواج داشت . به این منظور پس از ذکر مقدّماتی در زمینه سماع ، بررسی و تحلیـل بحـث سماع تا قرن پنجم (ه .ق ) انجام شد. اساس این پژوهش بر نظر نویسندگانی اسـت کـه چـارچوب متصّوفه به کتابهای نظری آن ها وابسته بوده است . در پایان روشن شد تا قرن پنجم هنوز پایکوبی در مجالس سماع چندان جایگاهی ندشته و تا آن زمان منظور متصّوفه از سماع تنهـا گـوش دادن به آواز و شعر و خرقه کردن جامه و بیخود شـدن و فریـاد زدن و نـوعی حرکـت بـوده اسـت نـه بیش تر از آن .
Machine summary:
"البته به نظر می رسد دیدگاه خود او به این نزدیک تـر است که سماع آلت حضور است ؛ زیرا در ادامـه ، مطـالبی کـه از قـول دیگـران نقـل مـی کنـد، بیش تر در حمایت از این نظریه است که سماع آلت حضـور اسـت ؛ البتـه اگـر ایـن چنـین نباشـد بحث در مورد طبع بد و خوش که در باب پیشین ذکر کرد و اینکه سماع بـرای اهـل طبـع پـاک حلال است نه برای اهل طبع بد، نقض میشد؛ زیرا اگـر سـماع را آلـت غیبـت بـدانیم ، پـس هـر کسی که از حق غایب باشد باید با شنیدن سماع به حق نزدیک شود که هجویری به نوعی سماع اهل دلهای خالی از خدا را منـع کـرده بـود.
باب پنجاه و دوم ترجمۀ رسالۀ قشـیریه «در سـماع » اسـت و قشـیری ایـن بـاب را بـا آیـه ای از کتاب الهی آغاز میکند و در ادامه عقیدة خویش را این گونـه بیـان مـیکنـد: «و بـدانک سـماع اشعار به آواز خوش چون مستمع را اعتقاد حرامی نباشد و سماع نکند و چیـزی کـه انـدر شـرع نکوهیده است و لگام به دست هوای خویش ندهد و بر سبیل لهو نبود، اندر جمله مبـاح اسـت و هیچ خلاف نیست که پیش پیغامبر صلی الله علیه [و سلم ]شـعرها برخوانـده انـد و انکـار نکـرد بـر ایشان اندر خواندن اشعار چون سماع اشعار روا بود بیآواز خـوش ، حکـم آن بنگـردد بـه آنکـه آوازخوش کنند» (قشیری، ١٣٦١: ٥٩٢)."