Abstract:
درباره اینکه در بستر تعامل متشابک علوم اسلامی، چه ترابطی میان دو دانش فقه و اخلاق برقرار است ، گاه نظریات
متباین و ناهمگونی به چشم می خورد که مجموعه آنها را در اضلاعی متکثر در چهار دسته اتحاد و یگانگی، تعارض و
ناسازگاری، تداخل فقه بر اخلاق و تمایز و وابستگی می توان تقسیم کرد و به ترازوی نقد سنجید. این پژوهش با روش
تحلیلی – مقایسه ای و با نگاه عدم فروکاهی یکی به سود دیگری، پس از بررسی رویکردهای چهارگانه فوق ، نظریه
تمایز با رویکرد سازگاری و وابستگی را بر خواهد گزید که هدف اصلی، کارآمد کردن هر دو علم دینی، به ویژه گرایش
نوپدید اخلاق یعنی اخلاق کاربردی خواهد بود. وجوه تمایز فقه و اخلاق در رئوس ثمانیه دو علم، شاکله اصلی تحقیق
است که از جهات مختلف و به صورت موردپژوهانه آنها را به بحث خواهد کشاند که به ترتیب جایگاه، هویت معرفتی،
موضوع، نظام محمولات، شرایط تحقق، هدف، گستره و روش مهم ترین موارد افتراقی این دو دانش اسلامی هستند که
دربارة آنها بحث خواهد شد. طرح رشد نامتوازن و دردمندانه علم اخلاق در خاستگاه تاریخی و فکری آن، در مقایسه
با رفیق دیرینه اش یعنی فقه و بیان برخی تشابهات اولیه آنها از دیگر مباحث مرتبط و موثر در تحقیق پیش رو هستند
The question about the nature of the relationship between jurisprudence and ethics in the atmosphere of the interrelated interaction of the Islamic sciences sometimes leads to some contradictory and dissimilar theories. These can all be categorized into four groups، which regard unity and unanimity، conflict and inconsistency، inclusion of ethics in jurisprudence، and distinction and dependency. These then can be evaluated.
Through adoption of an analytical-comparative method with an emphasis on equality of the two foregoing phenomena، the present study set out to examine the favorability of the aforementioned four categories، which resulted in finding support for the theory of distinction based on agreement and dependency.
The main basis of the study is identifying the distinctive features of the 8 cardinal principles of jurisprudence and ethics. Different dimensions of these will be discussed in a case by case manner، including status، nature of knowledge، topic، the argument system، realization conditions، goals، scope، and method are the main distinctive features of these two Islamic sciences that will be talked over.
A report on the asymmetrical and agonizing development of the knowledge of ethics in its historical and intellectual origin compared to its long-lasting companion، i.e. jurisprudence، as well as enumeration of some of their basic similarities are among other related and effective discussions of the article.
Machine summary:
"راز عدم توسعۀ متوازن علم اخلاق با توجه به نظریۀ غالب در هم عرض بودن دو دانش درون دینی فقه و اخلاق که در مباحث پیش رو نیز با تفصیل بیشتری به آن خواهیم پرداخت ، شاید این سـؤال از سـر سـوگمندی مطرح است که به چه دلیل فقه ایـن همـه پـر شـاخ و بـرگ و مبتنـی بـر فهـم متأملانـه و پرکاربرد، در تاریخ خود را نشان داده؛ ولی اخلاق در افق و فروغ ضعیف تری نقـش آفرینـی کرده است ودر تکانش های زمانه در جهان اسلام، بیشـتر روش انـزوا را (کـه همـان قالـب اخلاق فردی باشد) برگزیده است ؟ این اشکال به ویژه از آنجا پررنگ تر مـی شـود کـه در حـدیث معروفـی پیـامبر اکـرمص فرمودند شاکله های اصلی متون وحیانی بر سه علم مترتب است که یکی از آنها سـنۀ قائمـه است که غالبا آن را به مفاهیم اخلاقی تعبیر و تفسیر کرده اند، پس طبیعی بود اگر این دانش دینی ، همسان دیگر اضلاع یعنی دو علم فقه و کلام به رشد و بالندگی می رسید.
حدیث «انما العلم ثلاثه آیه محکمه او فریضه عادله او سنه قائمه » (کلینی ، ١٣٦٥، ج ١: ٣٢) کـه بنـا بر تفسیر معـروف آن (امـام خمینـی ، ١٣٨٠: ٣٨٥) مؤیـد تمـایز ایـن دو علـم اسـت ، زیـرا رایج ترین تفسیر برای این سه دانش در سخن پیامبر اکرمص آن است که آیۀ محکمـه ، نـاظر به جهانبینی و مبانی اعتقادی دینی یا همان علم کلام است ، مراد از «سـنۀ قائمـه » باورهـای ارزشی و هنجاری است که در راستای تعالی و کمال انسان تفسیر می شود وبعدها از آن بـه علم اخلاق تعبیر شد و «فریضۀ عادله » ناظر به باید و نبایدهای حقوق دینی و شرایط الزامی داد و ستدهای اجتماعی و بیانکنندة روش انجام دادن مناسک و جنبه های عبادی یـا همـان علم فقه است ."