Abstract:
برابر باور رایج درمیان مسلمانان؛ قرآن کریم، سخن خدا(= کلام الله)، و بازگوکننده ی حقایقی است، که خداوند آنها را در چهارچوب واژگانی که متنی به نام قرآن را پدید می آورند، بر پیامبر اسلام(ص) فروفرستاده است. با پیشرفت دانش بشری در حوزه های فلسفه ی-زبان و زبان شناسی، نیز پدیدآمدن برخی زمینه های عملی و نظری در جهان معاصر اسلام، انگاره های متفاوتی دراین باره رخ نموده-اند. قرائت نبوی از جهان، عنوان رشته نوشتارهایی است که نگرش متفاوتی را درباره ی وحی قرآنی پی می گیرد. یکی از پرسش-هایی که این انگاره می کوشد بدان پاسخی متفاوت با باور رایج پیش گفته دهد، کیستی گوینده ی قرآن است. ازنگاه این انگاره؛ این گوینده، پیامبر(ص) است. این انگاره، برای مدعای یادشده، استدلال هایی اقامه می کند، که موضوع نوشتار پیش روی، تامل درباره ی یکی از آنها - استدلال زبان شناختی(Linguistic) – است. ازهمین روی؛ این نوشتار، نخست استدلال یادشده را صورت بندی می کند، و سپس مقدمات کبروی فلسفه ی زبانی و زبان شناختی آن را می سنجد. تامل ها نشان می دهند؛ استدلال یادشده، با نارسایی-هایی روبه روست، که پذیرش آن را دشوار می سازند.
Machine summary:
"اما به راستی برداشت «ق نج » از این اندیشه ها -بـه ویـژه رویکـرد سـلبی برگزیدة این انگاره - تاچه انـدازه بـا سـخنان ویتگنشـتاین و تفسـیرهای آن همخـوانی دارد؟ همچنین ؛ به فرض درستی برداشت یادشده ، این استناد تاچه انـدازه بـرای نشـان دادن درسـتی مــدعای «ق نج » کــارآیی دارد؟ آیــا اســتناد بــه مفهــوم هــای «گونــه هــای زنــدگی » و «بازی های زبانی » برای نشان دادن بایستگی انسان بـودن سـراپای مؤلفـه هـای زبـان ، اسـتناد بـه جایی است ؟ ازاینهاگذشته ، آیا مفهوم های «بازی هـای زبـانی » و «گونـه هـای زنـدگی » از هـر نقدی به دور هستند؟ پاسـخ واپسـین پرسـش ، آشـکارا منفـی اسـت .
(140 اما هدف ویتگنشتاین ، از پیش کشیدن این مفهوم ، چیست ؟ به اختصار می توان گفـت ؛ او با پردازش مفهوم گونه های زندگی ، بر پـارادایم حـاکم بـر فلسـفة زبـان روزگـارش ، کـه مهم ترین مؤلفه های آن -جدایی تمام عیار میان زبان های علمی و عرفی ، ریاضیاتی پنداشـتن زبان و بازنمایی زبانی ، محاسباتی پنداشتن اندیشه و فهم زبانی ، ارجاعی پنداشتن معنـی واژه و نیز مفهوم شرایط صدق جمله ها- همگی در اندیشه هـای پیشـین خـود ویتگنشـتاین و نـزد راسل ١ و فرگه ٢ یافت شدنی بودند، می شـورد(قــس : سـرل ، ١٣٩٠: ٥٤٣ + :٢٠١٥ ,Hacker .
گویی اگر انسانی می توانست در گردونة روزگار تا بدانجا به عقب بازگردد کـه در شـرایط گسست فرهنگی با انسان های هم زبان اش قرار گیرد، بازهم نمی توانست به فهم سخن ایشان دست یابد: آیا مردمان روزگار الیزابت ، با مـا در گونـة زنـدگی مشـترک هسـتند؟ بـا وجـود ایـن واقعیت که آن ها به همان زبانی صحبت می کردند که ما مـی کنـیم ، امـا بـازهم پاسـخ منفـی ست !"