Abstract:
نظریه پلورالیسم دینی رویکرد جدیدی در عرصه دین پژوهی است و با این عنوان در زمان ابن عربی و مولوی مطرح نبوده است، با این حال می توان با تدقیق در آثار و آراء این دو عارف، نظرشان را در خصوص حقانیت ادیان مختلف به دست آورد.
در این مقاله سعی بر آن است که با مطالعه آثار ابن عربی و مولوی و به روش توصیفی ـ تحلیلی، رویکرد این دو عارف مسلمان را در خصوص مساله حقانیت ادیان مختلف مورد بررسی قرار داده و با نظریه پلورالیسم دینی حقانیت مقایسه کنیم.
به نظر می رسد که آراء ابن عربی و مولوی، علی رغم داشتن مضامین کثرت گرایانه، تفاوت اساسی با آن دارد. ایشان، با وجود اینکه عقیده دارند که در همه ادیان حقایقی یافت می شود و نمی توان همگی آنان را باطل محض دانست، اما از سوی دیگر معتقدند که دین اسلام دارای بیشترین و کامل ترین حقیقت می باشد. در واقع، ایشان بر اساس مکتب وحدت وجودی خویش، حقیقت را مشکک و دارای درجات مختلف دانسته اند که بالاترین درجه آن در دین اسلام یافت می شود.
Machine summary:
با توجه به آنچه تاکنون گفته شد به نظر میرسد که از منظر این دو عارف، اصل دین واحد بوده و منشأ آن نیز الهی است؛ اما با این حال، وجود کثرت در عالم و به تبع آن در عقاید آدمیان امری واقع است و نمیتوان آن را نادیده گرفت.
در اینجا در صدد بیان این هستیم که انسانها هر عقیدهای که داشته باشند و هر برداشتی از حقیقت مطلق داشته باشند، مأمورند خدایی را عبادت کنند که خودِ حضرتش با امر تشریعی و در شریعت انبیاء مقرر داشته است؛ یعنی انسان برای اینکه به سعادت و کمال شایسته خویش دست پیدا کند، باید افکار و اعمال خویش را با میزانی وزن کند که انبیاء آوردهاند و بدین طریق، قابلیتهای بشری خویش را که در عالم تکوین به وی عرضه شده است، به فعلیت رساند.
لذا به نظر میرسد که از منظر ابنعربی و مولوی، هرچند همه انسانها از حیث تکوین در صراط مستقیم هستند ـ چرا که با اطاعت و امتثال از امر الهی پا به عرصه وجود نهادهاند- اما در نظام تشریع و ایجاب، هر فردِ انسانی برای اینکه به هدایت و سعادت دست یابد، باید از شرع و قانونی که خداوند معیّن کرده است، پیروی کند.
اما اگر پلورالیسم حقانیت را به این معنا بدانیم که حق واحد است و هر کدام از شرایع برداشتهای متفاوت آن هستند، نظر ابنعربی و مولوی را باید در بحث از تشبیه و تنزیهِ الهی جست.