Abstract:
منابع تاریخی و حدیثی فریقین ذیل بررسی فرزندان امیرالمومنین علی علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام، «محسن» را یکی از فرزندان آنان شمردهاند. اما منابع عامه درباره تولد، وفات و یا شهادت محسن اختلاف نظر دارند. بسیاری از آنها ضمن برشماری ایشان در عداد اولاد حضرت علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام، صرفا به مرگ او در کودکی اشاره کرده اند. برخی از آنها نیز یا اساسا اخبار شهادت محسن را نقل نکرده و یا تحریف و حذف کرده اند. از سوی دیگر، اکثر قریب به اتفاق منابع شیعه علاوه بر ذکر نام محسن، به سقط شدنش در اثر هجوم به بیت حضرت فاطمه علیها السلام تصریح دارند و معدودی نیز وفاتش در کودکی را بدون ذکر سبب نقل کرده اند که با قول به سقط و شهادت منافات ندارد. ازآن روکه برخی از پژوهندگان معاصر ضمن گزارش اخبار متون شیعه، در اعتبار و دلالت آنها تشکیک روا داشته اند، در این مقاله، گزارش های موجود در منابع فریقین بررسی و اعتبارسنجی شده است.
Machine summary:
وی همچنین در کتاب الاختصاص، که منسوب به اوست، طی حدیثی مرسل و مفصل از امام صادق(، به نقل وقایع پس از رحلت رسول خدا(، از جمله هجوم به خانة حضرت فاطمه( و سقط جنینش پرداخته است (مفید، 1414ق، ص185) 10 نکتة قابل تأمل آنکه در این حدیث، سقط محسن بر اثر ضربه به شکم حضرت فاطمه( پس از بازگشت از نزد ابوبکر و گرفتن سند فدک ذکر شده است که در بررسی محتوایی روایات به آن خواهیم پرداخت.
- علامه محمدتقی مجلسی(م1070ق): وی پس از نقل روایت صحیح علیبن جعفر از برادرش امام کاظم( در خصوص شهید بودن حضرت فاطمه(، علت شهادت را به نقل از کتاب سلیمبن قیس، مضروب شدن توسط عمر و قنفذ دانسته، و سقط شدن حضرت محسن را نیز بر اثر این ضربه، از الارشاد شیخ مفید نقل کرده است (مجلسی، بیتا، ج5، ص342).
دربارة نقد سند روایت کامل الزیارات این نکته را هم باید گفت که این سند با توجه به وجود فرد ضعیفی همچون عبداللهبن عبدالرحمان الأصم و افراد مهمل و مجهولی همچون علیبن محمدبن سالم و عبداللهبن حماد بصری، سندی ضعیف بهشمار میرود؛ اما با توجه به اعتبار کتاب و مؤلف و نیز وجود افراد موثقی همچون محمدبن عبداللهبن جعفر حمیری و پدرش در رأس سند، و استبعاد این نکته که ابن قولویه و حمیریها حدیثی را بدون قراین مرجحه و مقویه از افراد ضعیفی نقل کرده باشند، نمیتوان به طور مطلق به ضعف و بیاعتباری این حدیث حکم کرد، مگر آنکه همچون نویسندة مقاله یادشده تیغ برانی در دست بگیریم و به کوچکترین بهانهای، منابع، شواهد و قراین تاریخ تشیع را تار و مار کنیم!