Abstract:
این مقاله به بررسی ویژگی های روایی تمثیل های داستانی می پردازد. تمثیل داستانی که
آن را معمولا معادل allegory در ادبیات غرب در نظر می گیرند و گاه با عنوان تمثیل رمزی
نیز از آن یاد می شود، همچون داستانی با معنایی نهفته در پس آن تعریف می شود. در زبان
فارسی معمولا تمثیل با غلبه رویکرد بلاغی مورد مطالعه قرار می گرفته است، به همین دلیل
تمثی لهای داستانی نیز بدون توجّه به ویژگی های روایی آن ها، تنها با معیارهایی بلاغی
سنجیده می شده اند.
مقاله حاضر نشان می دهد که محوریت رویدادها و حرکت بر خط داستانی واحد از مهم
ترین ویژگی هایی است که به خوانش تمثیلی داستان یاری می رساند. این بررسی، از سویی
همسویی اهداف تعلیمی و شیوه های روایی حکایات کهن را نشان می دهد و از سوی دیگر،
فرایند خوانش تمثیلی گونه رمان را نیز در گرو ارائه خلاصه ای از طرح داستان بر مبنای حوادث
روی داده در خط سیری واحد و برساختن لایه دوّم تمثیل بر مبنای آن می داند.
افزون بر این ها، با توجّه به تقسیم بندی روایی توصیف و رویداد، ارتباط میان وجوه بلاغی
و روایی تمثیل و چگونگی برآمدن نمادها از دل تمثیل های داستانی نیز بررسی شده است.
Machine summary:
"این بررسی، از سویی همسویی اهداف تعلیمی و شیوههای روایی حکایات کهن را نشان میدهد و از سوی دیگر، فرایند خوانش تمثیلی گونه رمان را نیز در گرو ارائه خلاصهای از طرح داستان بر مبنای حوادث روی داده در خط سیری واحد و برساختن لایه دوم تمثیل بر مبنای آن میداند.
عدم توجه به اهمیت تمایز میان ویژگیهای بلاغی و روایی تمثیل موجب شده است تا افزون بر گوناگونی تعاریف این حوزه، الیگوری (بهویژه در ادبیات فارسی) بدون دلیلی موجه و فقط بهخاطر ساخت داستانی (و نه روایی) و گاه عدم حضور تفسیر راوی (که معیاری است متزلزل و غیر قابل اثبات)4 جدا از دیگر حوزهها بررسی شود.
گفتنی است در میان داستانهای کهن نمونههای زیادی را نیز میتوان یافت که حجمی بزرگتر از حکایات کوتاه دارند و این گسترش روایت گاه موجب میشود تا داستان از خطوط داستانی متعددی تشکیل شود.
این داستانها بهعنوان لایه اول روایت، لایهای دیگر را در خود پنهان دارند که کشف آنها معمولا وابسته به شم خواننده دانسته شده است (فتوحی، 1389: 258) اما باید دید سوای نقش شمی خوانندگان، آیا عواملی درونمتنی و روایتشناختی را نیز میتوان بازشناخت که برداشت و تلقی تمثیلی از یک داستان را ممکن میکنند؟ چنانکه پیشتر گفته شد، هریک از حکایات کهن را با اندکی چشمپوشی، میتوان طرحی کلی از یک حکایت بلندتر و کاملتر دانست که گاه با شگردهایی آشنا امکان گسترش مییابند."