Abstract:
هر سخن در بافتی برونمتنی پدیدار میشود که زبانشناسان نقشگرا به آن «بافت موقعیّت» میگویند و در بلاغت اسلامی آن را «اقتضای حال» نامیدهاند. در نگاه نقشگرایان، کسانی که در کنش دوسویه سخنگفتن دخیلاند (گوینده و مخاطبان)، بخشی از بافت موقعیّت هستند. مولف سخن خود را خطاب به مخاطب میگوید؛ حال هم میتواند با او گفتوگو کند و او را نیز بهگونهای در کلام شرکت دهد، نظر خود را بگوید و نظر او را نیز جویا شود و هم میتواند بدون آنکه مشارکت مخاطب را در گفتوگو برانگیزد، کاملا یکسویه مطالبی را بیان کند و سخن را به پایان برساند. در این مقاله این پرسش را طرح کردهایم که مولوی در کلام واعظانه خود چه تفاوتهای زبانیای در مقایسه با کلام غیرواعظانه خود بروز میدهد. همچنین تغییر بافت و مخاطب در وعظ و غیروعظ، چه تاثیری بر سطح تعامل مولوی با مخاطب و همچنین در بروز نگرش شخصی مولف در کلام دارد؟ به این منظور، مطابق نظریه نقشگرای هلیدی، به بررسی عوامل موثر در شکلگیری فرانقش بینالافرادی دو متن از مولوی (فیهمافیه واعظانه و مکتوبات غیرواعظانه) پرداخته و کاربرد فاعلها، کارکردهای تعاملی سخن و عناصر جهتی کلام را بررسی کردهایم.
Machine summary:
همچنین تغییر بافت و مخاطب در وعظ و غیروعظ ، چه تأثیری بر سطح تعامل مولوی با مخاطب و همچنین در بروز نگرش شخصی مؤلف در کلام دارد؟ به این منظور، مطابق نظریۀ نقش گرای هلیدی، به بررسی عوامل مؤثر در شکل گیری فرانقش بین الافرادی دو متن از مولوی (فیه مافیه واعظانه و مکتوبات غیرواعظانه ) پرداخته و کاربرد فاعل ها، کارکردهای تعاملی سخن و عناصر جهتی کلام را بررسی کرده ایم .
ادات نوعا به صورت قید و متمم های قیدی میآیند (همان : ١٥٥)، اما گاهی نیز یک بند در حکم یکی از ادات عمل میکند و به جای آنکه خود به تنهایی گزاره ای را اظهار کند، نمایندة قضاوت جهت دار گوینده است ؛ برای مثال : «تردیدی نیست که همه به آنجا میروند.
در اینجا مثال هایی برای فاعل اول شخص جمع در حالت گفت وگویی بیان میشود («ما» برای اشاره به شخص گوینده ): ـ این که میگوییم بیخبر، بیخبری محض نمیخواهیم (همان : ٢٢٤).
دراین میان ، وجه غالب با فاعل های سوم شخص است (در حدود ٨٣% کل ) و درصد محدودی نیز فاعل هایی هستند که در ظاهر به گوینده یا مخاطب ارجاع میدهند، اما عملا به نوع بشر اشاره دارند (حالت واعظانه ؛ درحدود ١٢% کل ).