Abstract:
در دوران معاصر و اغلب در پناه تفکر مدرنیزم در عرصه های معماری و شهرسازی، آثار و بافتهایی به وجود
آمدند که آفرینندگان آنها، بیش از هر چیز، به نوآورانه و حتی غریب بودن آنها به خود میبالیدند. اصرار
نوگرایان به ایجاد محیط هایی با استانداردهای یکسان برای انسانها، با ویژگیهای متفاوت، سبب شد فضاهای زیست شهری مدرن گرایش به سردرگمی، هرج ومرج، پریشانی و ابتذال پیدا کنند. حال آنکه با گذشت زمان و نمایان شدن مسایل چنین ساخت وسازهایی که بیاعتنا به تاریخ و فرهنگ بومی ملتها تداوم مییافتند -لزوم بازبینی ریشه ای در این زمینه آغاز و سعی شد مبانی اصیلی برای آثار و عناصر محیطی پیدا شود؛ مبانی ریشه داری که بتواند ارتباط قطع شدة بین مخاطب و محیط بومی را دوباره برقرار کند. با مطرح شدن مباحث روان شناسی محیطی، تاریخ و فرهنگ بومی و امثالهم کهن الگوها)آرکیتایپها(به عنوان یکی از مهم ترین و تعیین کننده ترین موضوعه ا در زمینه طراحی فضاهای انسان ساخت مطرح شدند. فضاهای انسانساخت مطابق با الگوی کهن، چون برآمده از تاریخ، اسطوره ها و فرهنگاند، ازلی به نظر میرسند و تا زمان حال پایدار باقی بمانند. اما بناهای معمولی، از آنجا که ساختمانهای عادی ساخته و پرداخته ذهن افراد هستند، در ناخودآگاه جمعی جایی نداشته و بیشتر به فرد بستگی دارند. این موضوع نکتة بسیار مهمی است که در این مقاله در مرکز توجه قرار داشته است. معماری معاصر ایران برای دستیابی به معماری ماندگار و جهانی، نیازمند شناخت ویژگیهای الگوهای پایدار آرکیتایپی است. در این مقاله دو کهنالگوی ماندالا و بالا -پایین (ورهنگ) مورد بررسی قرار میگیرد. ماندالا از مهمترین کهن الگوهای معماری ایران اسهت که در گذار از تاریخ این سرزمین(ایران باستان و پس از اسلام)، نمودهای متفاوتی به خود گرفته است در این گذار تاریخی، این نقش همچنان به حیات خود ادامه داده و در بناهای مذهبی گوناگون، شکلهای متفاوتی به خود گرفته است. کهن الگوی ورهنگ نیز جایی بین اسطوره و نماد ایستاده است. این کهنالگو یا انگاره به نمایش گذارندة کمال معنوی و آرمانی، در شکلی ملموس، قابل فهم، و غیرمستقیم در چارچوبی ذهنی/عینی است که هدف غایی را بیرون آمدن انسان از تاریکی، ظلمات، خامی و ناآگاهی به سوی پختگی، دانایی، نور و کمال میداند. امری که در طول تاریخ بشر جزء آرمانهای غیر قابل جایگزین و فطری بشر محسوب می شده است.
Machine summary:
"از جمیع نقل قول های فوق و اظهارات بیان شده میتوان چنین نتیجه گرفت که صرف داشتن الگوهای کهن ، دلیل بر ماندگاری و زنده بودن بنا نیست ؛ باید به این نکته توجه نمود که در بناهای ماندگار هم فرهنگ و هم مذهب مورد توجه قرار گرفته است و آنهایی که وابسته به ادیان الهی هستند و پیروان فراوان دارند؛ ماندگاراند.
شاید بتوان گفت که کهن الگوها نقطه عطفی برای شناخت بیشتر روحیات و روان انسان به حساب میآیند که در روانشناسی دوران معاصر تأثیر زیادی داشته ، و با اتکا به این نظریه ، پی برده ایم که کنشها و رفتارهای ما فقط تحت تأثیر زمانی که ما با دنیای بیرون ارتباط برقرار کرده ایم ، نیست ، بلکه عوامل گذشته نیز به صورت موروثی، از گذشته ، در درون ما وجود دارند و رفتارهای ما را تحت تأثیر قرار میدهند.
شاید بتوان گفت که کهن الگوها نقطه عطفی برای شناخت بیشتر روحیات و روان انسان به حساب میآیند که در روانشناسی دوران معاصر تأثیر زیادی داشته ، و با اتکا به این نظریه ، پی برده ایم که کنشها و رفتارهای ما فقط تحت تأثیر زمانی که ما با دنیای بیرون ارتباط برقرار کرده ایم ، نیست ، بلکه عوامل گذشته نیز به صورت موروثی، از گذشته ، در درون ما وجود دارند و رفتارهای ما را تحت تأثیر قرار میدهند.
از جمله نمونه هایی که برای کهن الگوی ماندالا در این پژوهش آورده شده ، طراحی ماندالای دایره در ساخت گنبد مساجد (مانند مسجد جامع گلپایگان و جامع اصفهان (نظام الملک ))، طراحی ماندالای چهار تاقی در بناهای مقدس (مانند آرامگاه کوروش ، زیگورات چغازنبیل و کعبه زرتشت ) و طراحی ماندالاهای چهارگوش و دایره در شهرهای هترا و گور میباشد."