Abstract:
در باب« علم دینی» دیدگاه ها و تلقی های مختلفی مطرح است. برخی با تلقی خاص از علم و دین از اساس، منکر علم دینی شده اند و در مقابل، برخی، افزون بر پذیرش اصل امکان علم دینی و تحقق خارجی آن ، قائل به ضرورت آن نیز می باشند که دیدگاه دکتر مهدی گلشنی ، از جمله آن می باشد. به اعتقاد ایشان جهان بینی و مبانی متافیزیکی حاکم بر علم و عالم ، عامل دینی سازی علم می باشد بر این اساس دینی بودن علم، از ناحیه مبانی و اهداف علم تامین میشود علم دینی دانشی است که مبتنی برجهان توحیدی باشد. دینی بودن هدف علم از دو منظر مطرح است نظری و عملی هدف در بعد نظری، کشف آیات الهی در آفاق و انفس و آشنایی با طرح خلفت و درک قدرت و عظمت الهی است و هدف در بعد عملی، تسلط برجهان طبیعت به منظور رفع نیازهای مشروع بشر و استفاده از امکاناتی است که خداوند برای بشر فراهم ساخته است و نیز در جهت اعتلای جامعه اسلامی و استقلال آن از بیگانگان. مقاله حاضر ابتدا مبانی وماهیت علم دینی را از دیدگاه دکتر گلشنی طرح کرده ، در ادامه به نقد و بررسی آن خواهد پرداخت.
Machine summary:
"بر این اساس این سخن که علم، علم است و دینی و غیردینی یا اسلامی و مسیحی و یهودی ندارد، در خصوص ساحت اول، درست است و آن، زمانی است که صرفا با تئوریهای محدود سر و کار داشته باشیم؛ ولی در تئوریهای جهانشمول وقتی بخواهیم درباره اصل جهان و اول و اعتقاد دکتر گلشنی هدف علم در بعد نظری، کشف آیات الهی در آفاق و انفس و در بعد عملی، استفاده از امکاناتی است که خداوند برای بشر فراهم نموده است (همو، 1380، ص8).
بر این اساس این سخن که علم، علم است و دینی و غیردینی یا اسلامی و مسیحی و یهودی ندارد، در خصوص ساحت اول درست است و آن، زمانی است که صرفا با تئوریهای محدود، سر و کار داشته باشیم؛ ولی در تئوریهای جهانشمول وقتی بخواهیم درباره اصل جهان و اول و آخر آن بحث کنیم، در این ساحت، علم دارای مبانی، اصول و فرضیات فلسفی و متافیزیکی است.
این پیشفرضها برگرفته از خود علم نیست و اینجاست که نقش مبانی متافیزیکی دین پررنگ و معیار دینی یا غیردینیبودن علم مشخص خواهد شد (همان، ص21-81)؛ به عبارت دیگر تأثیر پیشفرضها و مبانی دینی، بیشتر در ساخت نظریات فراگیر و جهانشمول است که کلیت قضایا در چهارچوب قضایای جهانبینی دینی دیده میشود.
عدم توجه به مکانیزم تأثیر مبانی در مراحل مختلف تولید نظریه آقای گلشنی از لحاظ تاریخی (تاریخ علم) نشان داده که پیشفرضها و مبانی ارزشی، دینی و فلسفی در مراحل مختلف تولید نظریه علمی نقش دارد؛ اما در این میان، دو نکته اساسی مغفول مانده است: یکی بحث نحوه و روش تأثیر است و دیگری مجازبودن آن؛ زیرا اولا صرف نشاندادن نقش پیشفرضها در علم نمیتواند دلیلی بر مجازبودن استفاده از آن باشد؛ ثانیا بر فرض مجازبودن، منطق و متد آن بیان نشده است."