Abstract:
برخی ناقدان منهج تفسیر قرآن با قرآن، این منهج را بدعت مفسران اهلسنت پنداشتهاند. این شبهه، منهج تفسیری برخی تفاسیر شیعی، مانند المیزان و تسنیم را هدف گرفته است. در این مقاله، مدعای یادشده را نقد و بررسی و ثابت میکنیم روح حاکم بر این شبهه، همان پندار نادرست برخی اخباریان درباره ناروا بودن تفسیر قرآن برای غیرمعصومان است و تفسیر قرآن با قرآن دستکم در محدوده تفسیر آیات متشابه با آیات محکم، دستور صریح معصومان است؛ ازسویدیگر، نظریه «قرآنبسندگی در دین» که شعار «حسبنا کتاب الله» بیانگر آن است، با «قرآنبسندگی در تفسیر» که به منابع خصوص تفسیر قرآن کریم نظر میکند، تفاوت روشنی دارد؛ چنانکه «منهج تفسیر قرآن با قرآن» با نظریه «استقلال قرآن» فرق آشکاری دارد. همچنین ثابت خواهیم کرد که منهج تفسیری قرآن با قرآن را پیامبر(ص) پایهگذاری کرده و در سیره علمی اهلبیت: بهکار رفته است. آنان این شیوه تفسیری را در انحصار خود ندانستهاند. افزونبراینکه دلیلی بر حصر نیست، شواهد فراوانی روا بودن آن را برای دیگران ثابت میکنند. همچنین خواهیم گفت که بهکارگیری این منهج به مفسران اهلسنت اختصاص ندارد.
Some critics of the Quran by Quran interpretation method consider this method as an innovation of the Sunnite. This doubt is focused on the interpretation method of the Shiite interpretation books like al-Mizan and Tasnim. In this paper, we will review and criticize this claim and prove that the spirit of this doubt is the very wrong assumption among the Akhbaris that only the Infallibles can interpret Quran. In doing so, we will also show that the Quran by Quran interpretation, at least in interpreting the allegorical verses by the precise verses, is the clear instruction of the Infallibles. On the other hand, there is a clear difference between ‘Quran- adequateness in religion’ which is reflected in the slogan ‘hasbuna kitab allah’ and ‘Quran- adequateness in interpretation,’ so that there is a clear difference between the ‘Quran by Quran interpretation method’ and the theory of ‘independence of Quran.’ We will also prove that the prophet is the one who established the Quran by Quran interpretation method and it was a part of Ahl Bait’s (peace be upon them) sires. They didn’t think of this method exclusively for themselves. Furthermore, there is no reason for exclusion, and there are many evidences that show its admissibility for others. Finally we will show that the application of this method doesn’t appertain to the Sunnite alone.
Machine summary:
"عالمان و مفسران شیعی زیر، این جمله را تأییدآمیز در آثار خود آورده اند: در قرن پنجم ، سیدمرتضی علم الهدی در نفائس التأویل (۱۴۳۱: ۶۸/۱)؛ در قرن هفتم ، عمادالدین طبری شیعی در کامل البهائی فی السقیفه که آن را حدیث نقل کرده اسـت (۱۴۲۶: ۶۱/۲) و محمودبن محمدحسـن واعـظ در تفسـیر شـریف البلابـل و القلاقل (۱۳۷۶: ۳۶۷/۲)؛ در قرن یازدهم ، صدرالمتألهین شـیرازی در تفسـیر القـرآن الکـریم (۱۳۶۶: ۱۵۵/۲) و شـیخ بهایی در العروةالـوثقی (۱۳۹۸: ۳۹۳) و فـیض کاشـانی در تفسـیر الصــافی (۱۴۱۵: ۷۵/۱)؛ در قرن دوازدهم ، محدث بزرگ شیعه ، علامه محمدباقر مجلسی در بحارالأنوار (۱۴۰۳: ۲۹/ ۳۵۲؛ ۲۱۸/۵۴)، عبداٰلله بن نوراٰلله بحرانی اصفهانی در عوالم العلوم و المعارف (۱۳۸۲: ۱۱، قسم ۲، ص ۷۱۲) و قاضیسعید قمی در شرح توحیدالصدوق (۱۴۱۵: ۶۲/۲)؛ در قرن سیزدهم ، محقـق سـبزواری در اسـرارالحکم فـی المفتـتح و المختـتم (۱۳۸۳: ۶۱۳/۲) و سیدحسین بروجردی در تفسیرالصراط المستقیم (۱۴۱۶: ۳۰۷/۱)؛ در قرن چهاردهم ، شهرستانی در تنزیه التنزیل (بی تا: ۱۰۶)، محمدحسن قبیسی عـاملی در تفســیرالبیان الصــافی (بــی تــا:۳۶/۱)، محمــدبن حبیب اٰلله سـبزواری در الجدیـد فـی تفسیرالقرآن المجید (۱۴۰۶: ۲۴۳/۲)، سیدمحمدحسین فضل اٰلله در تفسیر من وحی القرآن (۱۴۱۹: ۳۶۹/۷)، محمدجواد مغنیـه در التفسیرالکاشـف (۱۴۲۴: ۳۲۲/۷) و التفسـیرالمبین (بی تا: ۷۰۴ و۷۶۰)، میرزاحبیب اٰلله هاشمی خویی در منهاج البراعة فی شـرح نهج البلاغـه (۱۴۰۰: ۳۱۷/۸) و سلطان الواعظین شیرازی در لیـالی بیشـاور منـاظرات و حـوار (۱۴۱۹: ۸۹۷)؛ در قـــرن پـــانزدهم ، علامـــه طباطبایی در المیـــزان (۱۴۱۷: بـــرای نمونـــه ، ۳۶/۳)، علامه سیدمرتضی عسکری در معالم المدرستین (۱۴۱۲: ۸۵/۱)، محمـدهادی معرفـت در التمهید فی علوم القرآن (۱۳۸۶: ۱۰۱/۳)، شهیدمطهری در مجموعۀ آثار (بـی تـا: ۸۹۹/۴)، آیت اٰلله جوادی در تسنیم (۱۳۷۸: ۶۱/۱)، آیت اٰلله حسن زادٔە آملی در عیـون مسـائل الـنفس (۱۳۸۵: ۱۵۱) و هزارویــــک کلمــــه (۱۳۸۱: ۸۵/۱)، آیت اٰلله ســــیدعلی میلانــــی در تشــییدالمراجعات و تفنیــدالمکابرات (۱۴۲۷: ۴۰۷/۲) و نفحات الأزهــار فــی خلاصــة عبقات الأنوار (۱۴۱۴: ۴۴۰/۲)، آیت اٰلله مکارم شـیرازی در تفسـیر نمونـه کـه آن را اصـلی مسلم در تفسیر میداند (۱۳۷۴: ۲۵۵/۸) و الأمثل (۱۴۲۱: ۳۲۸/۶)، آیـت اٰلله جعفر سـبحانی در مفاهیم القرآن (۱۴۲۱: ۱۱/۵) و الأمثال فـی القـرآن الکـریم (۱۴۲۰: ۹۳)، سیدمصـطفی خمینی در تفسـیرالقرآن الکـریم (۱۴۱۸: ۳۸۸/۲)، علامه سـیدعلی فـانی اصـفهانی در آراء حول القرآن (بی تا:۱۷)، علامه سیدمحمد حسـین طهرانـی در نـور ملکـوت قـرآن (۱۴۲۷: ۱۴۰/۲) و معادشناسی (۱۴۲۶: ۱۵۸/۸)، سیدمحمدتقی مدرسی در تفسیر من هدی القـرآن (۱۴۱۹: ۱۸۳/۱)، سیدعبدالحسین طیب در تفسیر اطیب البیان (۱۳۷۸: ۳۲۲/۱۱)، سیدکاظم حائری در المرجعیة و القیاده (۱۴۲۵: ۲۳۱)، سیدموسـی شـبیری در کتـاب نکـاح (۱۴۱۹: ۸۴۱/۳)، سیدعبدالأعلی سـبزواری در مواهب الرحمـان (۱۴۰۹: ۹۲/۹)، محمـدباقر ملکـی میانجی در مناهج البیان فی تفسـیرالقرآن (۱۴۱۴: ۲۶/۱)، صـادقی تهرانـی در الفرقـان فـی تفسیرالقرآن بالقرآن و السنه (۱۳۶۵: ۱۷/۱)، بانوسیده نصرت امین در تفسیر مخزن العرفـان (۱۳۶۱: ۹۴/۱۴)، سیدمحمد حسینی شیرازی در تقریب القرآن إلی الأذهان (۱۴۲۴: ۵۱/۱)، سیدعلی کمالی دزفولی در قرآن ثقل اکبر (۱۳۷۲: ۲۰۳)، عبـدالکریم بـیآزار شـیرازی در قرآن ناطق (۱۳۷۷: ۲۶۶) و علی صفایی حائری در روش برداشت از قرآن ( ۱۳۸۵: ۵۵)."