Abstract:
در مقاله پیش رو، برآنیم تا با معرّفی «خودشیفتگی» و دیگر مفاهیم مرتبط از جمله «امر خیالی»، «مرحله آیینهای» و «غیر بزرگ» از دیدگاه ژاک لکان، این پدیده روانی را در شخصیت گرشاسب در گرشاسب نامه بررسی و تحلیل نماییم. این پژوهش نشان میدهد که ضحّاک سبب ایجاد خودشیفتگی در گرشاسب میشود؛ زیرا برای او به مثابه «غیر بزرگ» است. این خودشیفتگی در شخصیت گرشاسب به اوج خود میسد، تا جایی که او را بسیار بیرحم و خودرای میکند. اعمال و رفتارهای وی از جمله نبرد با اژدهایان، زور آزمایی، خودنمایی و غرور نیز ریشه در خودشیفتگی او دارد. با سرنگونی ضحّاک، خودشیفتگی گرشاسب نیز از بین میرود و تبدیل به شخصیتی آرام و صلحطلب میشود. در این پژوهش، تاثیر خودشیفتگی وی بر دیگر شخصیتها و در کل، بر روند داستان نیز مورد تحلیل قرار میگیرد. دستاورد پژوهش حاضر همچنین به ما نشان میدهد که اسدی طوسی در پردازش شخصیت گرشاسب، تا چه حد موفّق بوده و چقدر توانسته است همراه با حفظ صفات حماسی و اسطورهای او، بعد روانی وی را نیز به واقعیت نزدیک کند.
Machine summary:
"بدین گونه مار است کز زهر تابلبان کفته و تشنه و روی زردهمان نیز مار است کز زهر و خشم که آن کش تو کشتی بسی مهتر استکند مرد را آرزومند آببود دل طپان تا بمیرد به دردبمیرد هر آنکس بر افکند چشم (اسدی طوسی، 1389: 162) طبق اوصاف مذکور در ابیات فوق، وجود واژههایی مثل «زهر» و «مرگ» و چنین وصفی از اژدها (در مصرع دوم از بیت اول میخوانیم: از آن اژدهایی که کشتی بسیار بزرگتر است) و مار زهرآلود، دلایل کافی برای انصراف از نبرد را دارا هستند، اما نه تنها گرشاسب منصرف نمیشود، بلکه گویی آتش پر مدعایی و غرور و خودشیفتگیاش شعلهورتر میشود: سپهبد برآشفت و گفت از نبردکزین جایگه بر نگردم کنون مرا چرخ گردان نگوید که گردمگر رانده از اژدها جوی خون (اسدی طوسی، 1389: 163) او باز هم به مقتضای خودشیفتگیاش، از هیچکس طلب یاری نمیکند: نه بور نبردی به کار آیدم نه زایدر کسی دستیار آیدم (اسدی طوسی، 1389: 163) وی پس از اینکه تمام جزیره را از وجود اژدها و مار خالی میکند، به گشت و گذار خود در جزایر دیگر ادامه میدهد.
این حالت تهاجمی و اندیشة جنگ در سر داشتن که نمونههایی از آن در مورد جزیرة اژدهایان، سگسارها و نسناسها ذکر شد ، چیزی جز تجلی و چیرگی نارسیسیسم و من متفاخر و پر مدعا نیست؛ زیرا با استناد به آنچه پیشتر از نظریة لکان گفته شد، در امر خیالی، من متفاخر انسان که عاملی درون ذهن است، تمام سعی خود را میکند تا بتواند خود را جایگزین توجه و تمنای غیر بزرگ کند؛ یعنی خودشیفتگی کودک که وابسته به تمنا و توجه غیر بزرگ است را وابسته به خود کند."