Abstract:
هدف:این پژوهش به منظور بررسی اثر بخشی روش درمانی آموزش مهارتهای اجتماعی و ترکیب آن با دارو درمانی در درمان زنان مبتلا به افسردگی اساسی انجام شده است.روش:نمونه مورد بررسی 21 زن مبتلا به افسردگی اساسی بودند که به سه گروه دارو درمانی،آموزش مهارتهای اجتماعی،و درمان ترکیبی بطور تصادفی اختصاص داده شدند.به منظور کنترل متغیرهایی همچون سن،میزان تحصیلات،مدت ابتلا به بیماری،شدت افسردگی و میزان سازگاری،گروههای آزمایشی با استفاده از تحلیل واریانس با یکدیگر مقایسه شدند.نخست نمرات پیش آزمون هر یک از آزمودنیها در پرسشنامه افسردگی بک،مقیاس درجهبندی افسردگی هامیلتون،و مقیاس سازگاری اجتماعی بدست آمد و سپس روشهای درمانی به مدت 5/2 تا 3 ماه(12 تا 15جلسه)در مورد آنها به کار برده شد.در پایان دوره درمان،دوباره تمامی بیماران با همان ابزارهای یاد شده مورد بررسی قرار گرفتند و نمرات پس آزمون با نمرات پیش آزمون مقایسه و تحلیل شدند.یافتهها:یافتهها نشان داد که روش درمانی آموزش مهارتهای اجتماعی بطور معنیداری افزایش میزان سازگاری در بیماران را به دنبال داشته است (01/0> p ).همچنین آزمودنیهای گروه در مان ترکیبی در مقایسه با گروه دارو درمانی و گروه آموزش مهارتهای اجتماعی، بطور معنیداری به بهبودی بیشتری دست یافتند(05/0> p ).از نظر کاهش نشانههای افسردگی،میان گروه دارو درمانی و گروه آموزش مهارتهای اجتماعی تفاوت معنیداری دیده نشد.
Machine summary:
"پژوهش حاضر نیز در این راستا و با هدفهای زیر انجام شده است: 1-بررسی میزان اثر بخشی روش درمانی موسوم به آموزش مهارتهای اجتماعی به عنوان روشی برای بهبود میزان سازگاری افراد مبتلا به افسردگی اساسی.
برای مشخص نمودن میزان تأثیر هر یک از روشها از آزمون تعقیبی توکی استفاده شد و این آزمون تفاوت معنیداری در سطح 0/01 میان میانگینهای نمرات پس آزمون مقیاس هامیلتون در گروه درمان ترکیبی و گروه آموزش مهارتهای اجتماعی نشان داد که نشان دهنده برتری روش درمان ترکیبی در مقایسه با آموزش مهارتهای اجتماعی است.
نتیجه آزمون توکی تفاوت معنیداری در جدول 5-خلاصه نتایج تحلیل واریانس نمرههای پس آزمون مقیاس درجهبندی افسردگی هامیلتون در سه گروه درمانی (به تصویر صفحه مراجعه شود) سطح 0/01 بین میانگینهای نمرات پس آزمون مقیاس سازگاری در گروه درمان ترکیبی و گروه آموزش مهارتهای اجتماعی نشان داد که برتری روش درمانی ترکیبی را در برابر روش آموزش مهارتهای اجتماعی به تنهایی نشان داد و این امر سازگاری بیشتر بیماران را در پی داشته است.
تأیید شدن فرضیه اول در این پژوهش مبنی بر اینکه آموزش مهارتهای اجتماعی،به عنوان یک روش درمانی میتواند بطور معنیداری منجر به افزایش سازگاری در زنان مبتلا به افسردگی اساسی گردد،به طور ضمنی بیانگر این واقعیت است که همراه با افزایش مهارتهای اجتماعی و در نتیجه،افزایش میزان سازگاری بیماران افسرده،از شدت دعلائم افسردگی کاسته شده و خلق آنها به طرف بهبودی میل کرده است."