Abstract:
کتاب مد و مدرنیته پی کاوی در سرشت چند وجهی لباس و ابهامات آن است و یک کار ابتکاری که با خلاقیت همراه است. کتاب حاضر در وهله نخست در ادامه مطالعاتی است در حوزه لباس که در دو دهه گذشته درباره آن انجام گرفته است.
این کتاب پیوند میان گذشته و حال است. پیروی از مد و پوشیدن لباس مد روز یا داشتن ظاهری جذاب و آراسته سپری در برابر عالم و آدم است. کشش جنسی لباس موضوعی محوری ، اما خود لباس بیشتر اوقات برای ایجاد شگفتی، اعمال نفوذ، ایجاد دافعه وجاذبه به کارگرفته میشود.
کتاب مدرنیته به همان اندازه که کاری اکتشافی است ، یک کارجدلی نیز به حساب میآید. ریشههای ابتدایی آن به دهه 1980 بازمی گردد.
در دهه 1980 شیوههای جدیدی از فهم فرهنگ و آثار فرهنگی توسعه مییابد وحرکتی از تحسین و تمجید مدکه بر تولید زیبایی حاصل از چیره دستی هنرمند استوار بود، به سمت تاکید بر آسیبهای پنهان طبقه، نژاد و جنسیت کشیده میشود.
فصل آخر کتاب که به چاپ جدید افزوده شده است، برخی مسائل را در ارزیابی تغییرات دنیای مد از 1985 به این سو و پیشرفتهای بدست آمده در این حوزه را مورد بحث قرار میدهد. با وجود این فرض اساسی کتاب بر این استوار است که لباس و لباس جوامع غربی یعنی لباس مد روز، به لحاظ اجتماعی یک نظام نمادین مهم و تعیین کننده است و نیز موضوعی است بنیادین و همچنین اینکه لباسها به عنوان اشیاء آنچنان به بدنهای انسان نزدیکاند که میتوانند خود را نیز مفصل بندی کنند.
و در نهایت پدیده مد ، این به حاشیه رانده شده ترین هنرها، در قلب تاریخ روزگار میگذراند و همچون اشیاء مادی خاموش و بی ادعا خود را به تجسمی از نفرت انگیز ترین و مخربترین عقاید تبدیل میکند.
Machine summary:
"طبـق اسـتدلال او، دلیـل ایـن تنفـر ایـن اسـت کـه بـر طبـق یــک «قانــون روان شــناختی » همــۀ مــا از «بیهودگــی » تنفــر داریــم و همچینــن بــرای سال چهارم ، شمــــارٔە ۱۳ بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــار ۱۳٩٦ وبلــن ویژگی هــای عجیــب و غریــب ســبک های مــد، آشــکارا امــری بیهــوده بــود.
اگرچـه پیشـرفت مـد در بیـن مـردم بـا ارتقـای اسـتانداردهای بهداشـت فـردی در قـرن هجدهـم همـراه بـود، امـا در قـرن نوزدهـم اسـت کـه مـد بـه دور از این کـه لزومـا بیانگـر وابسـتگی شـدید زنـان بـه ثـروت شوهرانشــان باشــد، بــرای زنــان شــاغل به معنــای رهایــی و اســتقلالی بــود کــه قبــلا هرگــز آن را تجربــه نکــرده بودنــد؛ زیــرا پولــی کــه آن هــا حــالا به دســت می آورنــد بــه خودشـان تعلـق داشـت و خانـواده سـهمی از آن نداشـتند.
یعنــی همــۀ آن چــه کــه از برخــی جهــات «خشــونت آمیز» و «مســتهجن » به نظــر می آمدنــد، و آن یکــی در مقابــل ، دیــدگاه لیبرالیســم پوپولیســتی بــود کــه اســتدلال می کــرد نقــد هرگونــه ســرگرمی عمومــی کــه اکثریــت زنــان از آن لــذت می برنــد، اعــم از خوانــدن داســتان های عاشــقانۀ مجــلات بــازاری یــا پوشــیدن لباس هــای شــیک و مــد روز، می توانــد نخبه ســالارانه جلــوه کنــد؛ رویکــردی کــه نتیجـۀ علاقـۀ روشـنفکرانه بـه فرهنـگ عامـه بـود و بیشـتر مـورد بحـث قـرار گرفـت .
ص ١٢٦، در حالی کــه ایــن واژه در بســیاری از نوشــته ها بــه بت واره پرســتی و درآثــار مارکس گرایــان از خــود بیگانگــی ترجمــه شده اســت ؛ و دربعضـی از آثـار انحرافـی اسـت کـه در آن ارضـای جنسـی در اثـر دیـدن یـا تمـاس بـا شـی ء معیـن (کفـش ) جـوراب ، لباس هـای زیـر زنانـه و نظایـر آن حاصـل می شـود."