Abstract:
در این مقاله اثبات شده است که صدرالمتالهین در موارد فراوانی از مباحث اسما و صفات الهی از مکتب عرفانی ابنعربی الهام گرفته و گاهی نیز عین عبارت آنها را بی هیچ یادی از منبع آن آورده؛ گویی خود، عبارتپرداز آن بوده است. او با الهام از گفتار عرفا باور دارد که ذات حق تعالی ذات بیتعیّن، و اسمای الهی، تعیّنات آن ذات در مراتب ظهور، و انسان نیز خلیفة الله و مظهر اسم جامع «الله» است. وی همچنین نظریه عرفانی اعیان ثابته و تقسیم عرفانی اسمای الهی را از نظر احاطه و عدم احاطه میپذیرد. به باور او از میان اقوال هشتگانه در مسئله علم پیشین حق تعالی به اشیا نیز تنها قول عرفا قابل پذیرش است. وی در مسئله کلام الهی از ابنعربی الهام گرفته است، ولی در دیگر مباحث اسما و صفات الهی، بیش از همه از محقق قیصری تاثیر پذیرفته است.
This article shows that Mulla Sadra is inspired by Ibn Arabi’s mystical school of thought in several cases related to divine attributes. He sometimes quotes passages from Ibn Arabi’s books without mentioning his reference، implying as if they are his own. Being inspired by mystics، he believes that the divine essence is absolute and that the divine attributes determine it when it intends to unfold. He assumes that man is Allah’s vicegerent and is the manifestation of the name Allah، the comprehensive name. Similarly he accepts the theory of constant essences and that divine attributes undergo divisions on the basis of their comprehensibility and non-comprehensibility. From among the eight theories concerning divine pre-knowledge of things، he accepts mystics’ theory. Though he is under the influence of Ibn Arabi when it comes to the issue of divine word، he is under the influence of Qaysari in other issues related to divine attributes
Machine summary:
"اسمای الهی از منظر صدرالمتألهین و تأثیر دیدگاه عرفانی بر وی یکی از مواردی که نشان میدهد صدرالمتألهین در مباحث اسما از ابنعربی و شارحان آثار وی تأثیر پذیرفته، این است که وی در مشهد سوم از مفتاح هفتم کتاب شریف مفاتیح الغیب (صدرالدین شیرازی، 1360 ب، ص327-332) عین عبارتهای محقق قیصری را در فصل دوم از مقدمه شرح فصوص (قیصری، 1375، ص43-51) آورده است، بیآنکه به نقل این عبارات از قیصری اشارهای کرده باشد و این نشان میدهد وی همه گفتار قیصری را دراینباره پذیرفته است.
این دیدگاه همانند قول معتزله نیست که معدوم ممکن را پیش از وجود، ثابت میدانند؛ زیرا در این دیدگاه، اعیان ثابته پیش از وجود خارجی خود، به وجود اسما و صفات و بلکه به خود وجود حق تعالی موجودند و مجعول نبودن آنها در این مقام نیز، تابع مجعول نبودن وجود حق تعالی است (صدرالدین شیرازی، 1360 ب، ص331-332؛ قیصری، 1375، ص64-65).
البته باید اذعان داشت هرچند اصل دیدگاه عینیت صفات با ذات یکی از اصول اعتقادی تفکر شیعی است، صدرالمتألهین در شیوه بیان و طرح مسئله و ارائه راهکار از قیصری متأثر شده است؛ زیرا بر پایۀ شباهتهایی که میان گفتار صدرالمتألهین و قیصری وجود دارد، میتوان ادعا کرد وی در بیان این مطالب و ارائه راهحل برای رفع تنافی میان گفتار حکما و عرفا، تنها از عبارات قیصری در شرح فصوص الحکم (قیصری، 1375، ص54-55) تأثیر پذیرفته است؛ زیرا در کلمات دیگران راهحلی برای رفع این تعارض ارائه نشده است."