Abstract:
دین چیست؟ به این پرسش از دو منظر دروندینی و بروندینی میتوان پاسخ داد. نگاه اول دین حق را مطابق معیار دروندینی تعریف میکند و تعریف او جامع افراد نیست. اما تعریف دین در نگاه دوم باید جامع و مانع باشد. از آنجا که یافتن امر مشترکی در همۀ ادیان مشکل بوده، برخی برای تعریف دین سراغ شباهت خانوادگی رفتهاند یا تعریفهایی ارائه دادهاند که جامع و مانع نیست. سخن این نوشتار آن است که میتوان تعریف مفهومی، و نه ماهوی، از دین ارائه داد. از آنجا که دین در مقابل الحاد قرار دارد، پس دین را میتوان در تعریفی بروندینی به «اعتقاد به عالم برتر» یا به تعبیر قرآنی، «عالم غیب» تعریف کرد. اما از آنجا که ادیان موجود نوعشان منحصر در فردشان است، پس برای مثال اسلام را میتوان در تعریفی کلامی به «برنامۀ خدا برای رستگاری انسان» تعریف کرد. رابطۀ این دو تعریف، اقل و اکثری و رابطۀ حق ناقص و حق کامل است.
What is religion? This question can be answered from two approaches; intra-religious approach and extra-religious approach. First view defines a true religion based on an intra-religious criterion which such definition does not include everyone. However, based on second approach, the definition of religion should be universal and proper, and an all-inclusive definition. Since it is difficult to find something common to all religions, some have benefited from family resemblance to define religion which such definition is not an all-inclusive definition. The aim of this article is to prove that a conceptual definition of religion is possible not a substantive one. Since the religion is in opposite of atheism, so with an intra-religious definition, religion can be defined as "belief in a better world" or according to the Quran as" belief in world of Unseen ". Since existing religion's modus are unique and confined to their kinds; for example, Islam can be defined according to the theological definition as "God's plan for man's salvation." The relationship between these two definitions is such as the relationship between minimal and maximal or the relationship between imperfect right and perfect right.
Machine summary:
com مقدمه دين چيست ؟ آيا مي توان تعريفي کلي از دين ارائه کرد که جامع افراد و مانع اغيار باشـد و هم مجموعۀ اديان موجود را دربـر بگيـرد و هـم شـامل مکـاتبي شـود کـه ديـن خوانـده نمي شوند؟ در همين ابتدا بايد اين نکته را متذکر شويم که همان طور کـه برخـي از عالمـان توجه داده اند (جوادي آملي ، ١٣٩٠: ٢٧) از آنجا که دين وحدت حقيقي ندارد و مشتمل بـر مجموعه اي از باورها و دستورات است که وحدت اعتباري دارند، تعريف ماهوي آن ممکن نيست ؛ يعني دين جنس و فصل حقيقي ندارد که بتوان با «حد تام » يا «حد نـاقص » و غيـره آن را تعريف کرد؛ بلکه هر تعريفي از آن تعريف مفهومي است .
گويا مصاديق دين و غيردين عمومـا روشن بوده ؛ اما سخن اين است که چه تعريفي مي توان از دين ارائه داد که همۀ مکـاتبي را که دين خوانده مي شوند، دربر بگيرد و غير آنها را دربر نگيرد؟ و البتـه بايـد توجـه داشـته باشيم که هرگز بحث در اينجا لغوي نيست که براي مثال ريشۀ لغوي «دين » چيست و ايـن واژه چه کاربردهايي در زبان عربي دارد و...