Abstract:
این پژوهش درصدد است که به ارزیابی نقش ادراکات انسان در شکلگیری انواع جوامع انسانی و تکامل آنها در علم مدنی فارابی بپردازد؛ به عبارت دیگر هدف از انجام این پژوهش، ارزیابی رویکرد فارابی نسبت به منشأ تفاوتهای موجود در مُدُن انسانی از چارچوب مراتب ادراکی حاکم بر یک جامعه است. روش تحقیق در پژوهش حاضر، استفاده از روش اکتشافی و رویکرد توصیفی-تحلیلی است و سعی میشود آراء این اندیشمند مسلمان درباره مسئله اصلی پژوهش، تبیین و بررسی شود. ساماندهی تحقیق اینگونه خواهد بود که پس از طرح مسئله و ذکر مقدمهای در باب اهمیت و ضرورت اقدام به چنین پژوهشی، مبانی انسانشناسیِ معرفت از منظر فارابی ارائه میشود، سپس به مبحث انواع مُدُن انسانی از نظر وی پرداخته خواهد شد و مبادی معرفتی و غیرمعرفتی مؤثر بر شکلگیری این جوامع مورد بررسی قرار خواهد گرفت، و در پایان به منشأ تفاوتهای موجود در جوامع انسانی نسبت به دوری یا نزدیکی به مدینه فاضله که نشان دهنده تفاوت موجود بین مُدُن فاضله و غیر فاضله است، خواهد پرداخت.
The aim of this study was to evaluate the role of human perception in the formation of human societies and their evolution in Farabi's civil science; In other words, the aim of this study was to evaluate Farabi approach to human communities of the origin of differences in levels of perception in a society.Methodology In this study, using exploratory and descriptive-analytic approach and is tried the views of This Muslim thinker about the issue of research, clarify and review.Such research will be organized after the introduction on importance and necessity the issue and to such research, anthropological the principles of knowledge is presented from the perspective of Farabi, Then he discussed the topic of human communities is based. And the principles of cognitive and noncognitive involved in the emergence of these communities will be studied, And in the end discussed to the origin differences in human societies and their relation with the utopia that shows the difference between virtuous and non-virtuous communities.
Machine summary:
"برخی از اندیشمندان ، منطق تحولات و تکامل اجتماعات انسانی را تبیعت از نظام خیر و تلاش برای دست یابی به سعادت حقیقی دانسته (٣ :٢٠٠٩ ,Aristotle) و براین اساس ، نه تنها پرداختن به فلسفه و حکمت را برای استکمال نفس انسانی خواستار بوده اند (شیرازی، ج ٢: ٤٤١) بلکه این شرایط ، منجر به شکل گیری حکمت عملی نزد اندیشمندان علوم انسانی، جهت ریل گذاری مسیر دستیابی به سعادت حقیقی براساس ظرفیت های تکوینی و اعتباری موجود در افعال ارادی و صناعی (تولیدی) انسان به شیوه ای که به تنظیم احوال معاد و معاش فردی و اجتماعی منتهی گردد (طوسی، ١٣٨٩: ٢١) شده است .
بدین ترتیب اولین پایۀ اساسی هر جامعه ای براساس میل افراد به اجتماعی زیستن شکل میگیرد و با تداوم همکاری و تعاون با دیگر افراد انسانی، شکل جامعه نیز دچار تحولاتی میشود که فارابی این تحولات را در کیفیت به کارگیری زبان و ذهنیات در بین جوامع انسانی دنبال میکند ( فارابی، کتاب الحروف : ١٣٨-١٣٥ و ١٤٢-١٣٩) که نشان از میزان عقل است که انسان آن را در جوامع انسانی به فعلیت رسانده ، به عبارت دیگر، ریشۀ تفاوت و تکامل جوامع ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ١ برای مطالعه بیشتر در این خصوص (رک به ) آیه ٢١٣ سوره بقره ."