Abstract:
تمامی کشورهای پیشرفته بیش و کم شرکتهای موفق خود را عامل توسعه و پیشرفت می دانند زیرا دولت ها فرهنگ را هدایت می کنند و شرکتها ثروت و رفاه تولید می کنند آنها اعتقاد دارند بدون وجود شرکتها هیچ پیشرفت اقتصادی و بدون پیشرفت، هیچ نوع توسعه انسانی صورت نمی پذیرد. بنابریان تغییر الگوهای ذهنی پیشرفت، حائز اهمیت است و این ابتدا در سطح سیاستمگذاران هر کشوری به وقوع می پیوندد و آنان هستند که در رقابتی تر ساختن اقتصاد ملی کشورشان در اقتصاد جهانی کمک می کنند و نیز توسعه انسانی را ارتقاء می بخشد.
Machine summary:
"زیرا قدرت «فرهنگ عالی»معجزهای مستمر برای کشورها خواهد بود،اما توجه به این نکته مهم است در هر گونه تغییر و تعیین استراتژی فرهنگ برای ایجاد رفاه و خوشبختی،باید آن استراتژی قابل سنجش بوده و بتواند گذشته را با آیندهای متوازن ساخته و روشنگری نیز نماید.
بنا بر این کشوری که اقتصادش مبتنی بر قانون و رابطه تجارش تنگاتنگ با دولتشان و مدیریت حرفهای حاکم و روابط صاحبان مشاغل تعریف شده و اربابان قدرت مطیع قانون(نه مطیع سیستمهای خانوادگی یا صنفی و گروهی)باشد،آن کشور توانسته و یا خواهد توانست با ایجاد اعتماد در جامعه،سرمایهگذاریهای بلند مدت داخلی و خارجی را در کشورش پایدار نماید.
در این صورت فضای فرهنگی یادآور مشکلات اخلاقی به عنوان یکی از علل اصلی به خطر افتادن سرمایهگذاریها و ضعیف نگه داشتن مؤسسات مالی تلقی شده و فرهنگ مؤکد بر اخلاق حرفهای میتواند کشور را برای اقدامات قانونی بیش از پیش کمک نماید."