Abstract:
شناخت علل ایجاد انقلابهای بزرگ سیاسی از قبیل انقلاب اسلامی ایران از اهمیت بالایی در جامعه شناسی سیاسی برخوردار است. تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 ، جامعه شناسان انقلاب اساسا بر نقش عوامل ساختاری در ایجاد انقلابها تمرکز داشتند . تحت تاثیر انقلاب اسلامی تحولی در نظریه پردازی انقلابها به وجود آمد و نقش عوامل فرهنگی در ایجاد انقلابها برجسته گردید . در این مقاله با بهره گیری از نظریه « کارگزار - فرهنگ» اریک سلبین به این مساله پرداخته ایم که اندیشه ورزان دینی به عنوان کنشگران اصلی عرصه فرهنگ چه نقشی در انقلاب اسلامی ایفا کردند . در راستای سوال مطروحه ، این فرضیه مورد سنجش واقع شد که «اندیشه ورزان دینی از جمله دکتر علی شریعتی ، استاد مطهری و امام خمینی (ره) با بهره گیری از ظرفیتهای دینی اسلام (مذهب تشیع) و تبدیل «اسلام به مثابه فرهنگ» به «اسلام به مثابه ایدئولوژی» نقشی اساسی در ایجاد انقلاب اسلامی ایفا کردند» . با رجوع به منابع معتبر مکتوب ، فرضیه مورد سنجش قرار گرفت . یافته های تحقیق حاکی از آن است که اندیشه ورزان انقلاب اسلامی با بهره گیری از فرصت هایی که به دلیل مهندسی فرهنگی غرب گرایانه (مبتنی بر سکولاریسم ، شبه مدرنیسم و ناسیونالیسم باستان گرا) در دوره پهلوی ایجاد شد و باز تفسیر انقلابی از مذهب تشیع و خلق فرهنگ مقاومت زمینه ذهنی انقلاب اسلامی را فراهم ساختند .
Machine summary:
يافته هاي تحقيق حاکي از آن است که انديشه ورزان انقلاب اسلامي با بهره گيري از فرصت هايي که به دليل مهندسي فرهنگي غرب گرايانه (مبتني بر سکولاريسم ، شبه مدرنيسم و ناسيوناليسم باستان گرا) در دوره پهلوي ايجاد شد و باز تفسير انقلابي از مذهب تشيع و خلق فرهنگ مقاومت زمينه ذهني انقلاب اسلامي را فراهم ساختند.
چنين بر ميآيد که اقدامات اسلام زدايي و غرب مدارانه پهلوي از قبيل آنچه که ذکر شد سبب گرديد که به قول اريک سلبين جامعه ارزش هايش را در خطر نابودي ببيند و لذا بستر مساعد اجتماعي و فرصت مناسب سياسي را در اختيار انديشه ورزان ديني قرار داد تا آنان با بهره گيري از خاطرات جمعي و نمادهاي تاريخي مقاومت و طغيان و با بازنمايي مفاهيم سنتي شيعه اذهان مخاطبين خود را براي واکنشي غيرقابل پيش بيني آماده سازند.
بررسي تمامي جوانب فکري- ايدئولوژيک سه شخصيت فوق از ظرفيت مقاله حاضر خارج است ، لکن در راستاي رعايت نقطه کانوني نوشتار حاضر، بر نقش اين شخصيت ها در تبديل اسلام از شکل «فرهنگ عمومي» به اسلام به عنوان «ايدئولوژي انقلابي» ميپردازيم که در چارچوب نظري «کارگزار - فرهنگ » و بازخواني سنت ها، ايفاي چنين نقشي از سوي کنشگران و انديشه ورزان ديني در انقلاب اسلامي، نيروي اوليه حرکت و جنبش انقلابي در جامعه ايراني سال هاي ١٣٥٠ و بروز انقلاب اسلامي را فراهم آورد.