Abstract:
سلطان واژه ای است که از قرن چهارم هجری در ادبیات سیاسی جهان اسلام رواج بسیار یافته و بیشتر شخص حاکم و گاه سلطنت را متبادر می سازد.با این همه، اصطلاح سلطان تا قرن چهارم، تحولات مفهومی و مصداقی بسیاری پیدا کرده و پس از سقوط خلافت و ضعف دولت های مستقل و نیمه مستقل اسلامی در شرق،دلالت های علمی و عرفانی نیز یافته است.در این پژوهش، با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی، فرایند تحولات مفهومی و مصداقی سلطان در مفاهیمی چون دلالت های قرآنی، حدیثی، سیاسی، علمی و حتی عرفانی بررسی می گردد. بررسی نمونه های گوناگون تاریخی در پژوهش حاضر نشان می دهد، بنیادی ترین دلالت سلطان، سیاسی است که در دیگر دلالت های این اصطلاح به نوعی تکرار شده است.
Machine summary:
بعدها این روایت در نظریه های سلطنت نقشی مهم ایفا کرد، اما جدای از حدیث ، دیگر متون عربی ، تا پایان قرن چهارم ، سلطان را تنها به معنای قدرت حکومتی به کار برده اند (برای برخی نمونه ها، نکـ : تعبیر 1.
گاهی نیز، مثلا در برخی پاپیروس های مصری قرن نخست هجری ، سلطان به معنای امیری قدرتمند به کار رفته است (زبیدی ، همان جا؛ باشا، ٣٢٣؛ ٢٠٢ ,Arnold).
معنای سلطان از نمایندٔە قدرت سیاسی به لقبی حکومتی ، طی مراحلی پیچیده صورت پذیرفته و از همین رو، تعیین دقیق نخستین زمان اعطای این لقب به حکام ولایات و حتی حاکمان کوچکی هم عصر خلیفه ، روشن نیست و بر این اساس ، با جستجو در منابع می توان به تاریخ هایی از ١٨٤ تا ٣٩٠ هجری دست یافت (اشپولر، ٥٢/٢).
با آنکه برخی از نخستین امرای عثمانی عموما خود را امیر می نامیدند، بعدها از لقب سلطان و انواع صفات همراه با آن استفاده کردند (پره ، ١٣، ٤١، ٤٢، ٧٤؛ ٤٣-٤١ ,Lane Poole)، بااین همه ، در قلمرو امپراتوری عثمانی ، القاب خنکار١ (مخفف واژٔە فارسی خداوندگار) و پادشاه نیز رواج داشت (بارتولد، ٦٢؛ ٢٠٣ ,Arnold).
ق )، به دست او را این دانسته اند که ابراهیم پاشا به خود لقب سرعسکر سلطان ١ داده بود (نکـ : Encyclopedia of Islam، ویرایش دوم ، ذیل ماده Sultan).
البته کلمه های ملک و امیرالمؤمنین نیز در این مناطق و سودان به کار می رفت ، اما در مغرب اسلامی ، القاب شخص حاکم در همان لقب سلطان خلاصه شد (ابن خلدون ، ٢٨٥/١؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، همان جا).