Abstract:
پستمدرنیسم با مطرح شدن در چند دهۀ گذشته، مباحث و پرسشهای گستردۀ فلسفی، ایدئولوژیک و زیباییشناختی بسیاری را گسترش داد. یکی از این پرسشهای جدی که نظر بسیاری از متفکران علوم اجتماعی و نظریۀ سیاسی را به خود معطوف کرده، نسبت میان پستمدرنیسم بهمثابۀ یک مکتب هنری و زیباییشناختی است که بعد از مدرنیسم سر برآورده و امر سیاسی است. مقالۀ حاضر با ابتنا به دیدگاههای متفکران برجستۀ پستمدرن در پی بررسی این پرسش است که آیا برخلاف نظر کانت که از استقلال و غیرهدفمند بودن هنر سخن گفته بود، در موقعیت کنونی میتوان از زیباییشناسی سیاسی و امکان سیاسی شدن هنر سخن گفت؟ بهمنظور پاسخ به این پرسش نویسندگان مقالۀ حاضر برای اثبات دعوی خود از سیاسی شدن هنر و الگوی زیباییشناسی سیاسی پستمدرنیستی، چند مفهوم را به بررسی و نقد میگذارند. این مقولهها عبارتاند از: مصرفزدگی در سرمایهداری متأخر، نقد سیاست اقلیت و زیباییشناسی سیاسی در سخن پسااستعماری. مقالۀ حاضر به روش توصیفی تحلیلی به نگارش درآمده و از چارچوب نظریۀ انتقادی متفکرانی چون لئوتار، فردیک جیمسون و میشل فوکو بهره برده است.
Postmodernism, with its introduction in the last few decades, has expanded a lot extensive philosophical, ideological and aesthetic discussions and questions. One of the serious questions is interested by many social sciences and political theory thinkers, it is the relation between postmodernism as a school of art and aesthetic that emerged after modernism and the political. According to the postmodern thinkers views, this article to fallow the question, whether Unlike Kant, who had spoken about independence and non-objective art, we can speak about political aesthetics and political possibilities of art in the current situation? In order to answer these questions, the authors have drawn some concepts to prove their claim of art politicization and post-modern political aesthetic pattern. These concepts include: the consumptionism in late capitalism, critique of minority policy and political aesthetic in postcolonial discourse. This article has been written by descriptive analysis and has used the critical theory framework of thinkers such as Lyotard, Friedrich Jameson and Michel Foucault.
Machine summary:
١. زیباییشناسی و سیاست ؛ یک چارچوب نظری از مسائل و دغدغه های مهمی که در کتاب لیوتـار، پاسـخ بـه پرسـش : پـست مـدرن چیـست ؟ (١٩٨٢) و همین طور آنتی اودیپ : سرمایه داری و اسـکیزوفرنی (١٩٨٥) کـار مـشترک دلـوز و گتاری مطرح شده ، این دغدغۀ مهم است که آیا هنر و ادبیات در موقعیت پـست مـدرن امکـان سیاسی شدن را دارد یا نه ؟ جواب این متفکران به استناد آنچه توضیح میدهنـد، مثبـت اسـت .
اگر تفسیر در شکل علیـت آشکار فراروایت های استدلالی وسوسه ای دائمی باقی می ماند، بـه ایـن دلیـل اسـت کـه چنـین فراروایت هایی نقش خودشان را بر متن ها، همچنان که بـر تفکـر مـا دربـارة آنهـا، مـیکوبنـد؛ این گونه مدلول های روایت استدلالی دقیقا به این دلیل بعـدی همیـشگی از مـتن هـای ادبـی و هنری هستند که ابعادی بنیادین از تفکر جمعی و تخیل های جمعی ما دربارة تـاریخ و واقعیـت را بازتاب میدهند (رشیدیان ، ٦٦٨:١٣٩٣).
متفکرانی چون فردریک جیمسون ، ژان بودریار، دیوید هاروی، هانری لوفور و برخی دیگر خود این شرایط را پست مدرنیسم تلقی کرده و در برقراری نسبتی میان تولیـد فرهنـگ (شـامل تمام آثار ادبی و هنری پست مـدرن ) و تولیـد کـالایی، ایـن همـه را بـه عنـوان منطـق فرهنگـی سرمایه داری متأخر قلمداد کرده اند.
برای مثال ، هانری لوفور با اتکا به مباحث مارکس مـدعی بـود که سرمایه داری امروزه ، زندگی روزمره را به شدت استعمار و بوروکراتیزه کرده است و مردم به منزلت مصرف کنندة محض فروکاسته شده اند (وارد، ١٣٨٤: ١٣٦) یا گای دوبور که خود سـخنگوی گروهی از هنرمندان و منتقدان اجتماعی پست مدرن بوده است ، تـصریح مـیکنـد کـه فرهنـگ مصرفی-رسانه ای شکل بدی از سرکوبی است .