Abstract:
تبیین کیفیت حدوث عالم، از معضلات مهم مسائل فلسفی و کلامی است که از دیرباز مورد توجه اندیشمندان مسلمان بوده و ایشان را در دو قطب متقابل قرار داده است. در نگرش رایج فلسفی ایشان، آغازمندی زمانی عالم استحاله ذاتی دارد؛ ازاینرو، زمان عالم خلقت از جانب ازل نامتناهی است. در مقابل، متکلمان با طرح حدوث زمانی و برخی فیلسوفان دیگر چون میرداماد با طرح حدوث دهری، آغازمندی زمانی عالم را ممکن دانسته و آن را تبیین کردهاند. در این مقاله ضمن طرح کلی مدعای فیلسوفان و متکلمان در این مسئله، این نتیجه به دست آمده که تبیین متکلمان و میرداماد از حدوث عالم نواقصی دارد؛ به طوری که نمی تواند پاسخگوی دلیل فیلسوفان در استحاله ذاتی آغازمندی زمانی عالم باشد. این نوشتار با ایجاد اصلاحاتی در مبادی تصوری و تصدیقی نظریه حدوث دهری میرداماد و قرائتی جدید از آن، حدوث عالم را به گون های توصیف میکند که با آن، آغازمندی زمانی عالم، امکان و تبیین فلسفی صحیحی می یابد.
The fact that how the world came into being is among the difficult theological and philosophical problems which have long been the center of heated debate among Muslim thinkers bringing about a new polarization among them. According to common philosophical approach it is essentially impossible for the world to have a temporal beginning and therefore the world is infinite from the beginning. On the contrary theologians by stressing on temporal creation and some philosophers like Mirdamad by stressing on contingency through perpetual duration (Huduth dahri)، have proposed that the world has a temporal beginning. After presenting the claims made by philosophers and theologians، this study suggests that the explanation theologians and Mirdamad have provided for the coming into being of the world suffers from certain defects to the extent that they cannot challenge the philosophers’ argument for the essential impossibility of the temporal beginning of the world. By introducing some changes to some of the axioms of the theory of Huduth dahri and by giving a new reading of it، this study explains the creation of the world in a way that is in agreement with the temporal beginning of the world.
Machine summary:
"ازاینروست که اجزای مکانی عالم اجتماع در وجود دارند و تقدم و تأخر آنها صرفا اعتباری است، ولی اجزای زمان چنین اجتماعی ندارند و تقدم و تأخر آنها ذاتی و حقیقی است؛ بااینحال اگر مقصود این متکلمان آن است که خارج از زمان عالم، عدم عالم دیگر در زمان نیست، این مطلب ـ چنانکه توضیح داده خواهد شد ـ صحیح است،<FootNote No="32" Text=" طبق آنچه در بخش پنجم میآید، تقرر عدم عالم در دهر تبیین میشود.
"/> با وجود اینکه عدم سرمدی، عدمی بدیل برای موجود دهری نیست، بلکه قرین آن است، این بیان نیز نمیتواند قدم زمانی عالم را دفع کند؛ زیرا مسبوقیت به عدم سرمدی برای موجود دهری، همان عدم معلول (موجود دهری) در مرتبه علت (عالم سرمد) است؛ یعنی معلول تنها در مرتبه علت نیست؛ اما با فرض استحاله انفکاک معلول از علت تامه،<FootNote No="42" Text=" محقق سبزواری مانند بسیاری از حکما به این اصل معتقد است (ر.
5. تبیین امکان آغازمندی زمانی عالم با قرائتی نو از نظریه حدوث دهری طبق آنچه در بخش اول گذشت، از دیدگاه فیلسوفان فرض آغازمندی زمانی عالم، فرضی خودمتناقض است و استحاله ذاتی دارد؛ زیرا زمان عالم باید پیش از پیدایش، مسبوق به ظرفی حقیقی باشد تا عدم زمان در آن تقرر یابد؛ لیکن این حقیقت چیزی جز زمان نیست.
حال با اصلاح مبادی تصوری و تصدیقی بخش چهارم از مبادی نظریه حدوث دهری میرداماد، میتوان استحاله ذاتی آغازمندی زمانی عالم را بدین شکل نفی نمود: (1) ظرف دهری<FootNote No="45" Text=" اصطلاح «دهر» در عبارت فوق، اصطلاحی است برای ظرفیتی که به خداوند متعال نسبت داده میشود؛ فارغ از تمایزی که میرداماد بین ظرف سرمد (که مختص خداوند است) و دهر (که مختص موجودهای ثابت غیرخداوند است) قایل میشد."