Abstract:
در پژوهش پیش رو با رویکردی تحلیلی-توصیفی، شتاب روایت در رمان سنگ صبور بررسی
شده است. ژرار ژنت برای سنجش شتاب روایت، زمان خوانش متن روایی را بر زمان تقویمی
مورد نیاز برای رویدادن رخدادهای آن در واقعیت تقسیم میکند. در سنگ صبور، که رمان
جریان سیال ذهن شمرده میشود، آینده پیشاپیش به گذشته دگرگونی یافته است؛ از این نگاه،
آنچه به این رمان موجودیت بخشیده، گذشتهنگریهای پیاپی همراه با چند نمایشواره بلند است.
در این رمان، بازه زمان داستان چندان روشن نیست؛ از این رو اندازهگیری شتاب روایت در
این رمان بر پایه حدس و گمان واقعبینانه نخواهد بود. از آنجا که محورهای داستانی سنگ
صبور، جز نمایشوارهها برایند تکگویی دو یا چند شخصیت است برای بررسی شتاب روایت
در هر یک از این محورهای داستانی، باید شتاب روایت را در بخش تکگویی راویهای آن
خط داستانی پیش چشم داشت. با توجه به اینکه سنگ صبور متنی صحنهای شمرده میشود،
انتظار میرود، شتاب روایت در این رمان ثابت و خنثی باشد؛ اما سنگ صبورا نباشته از درنگ
توصیفی و توضیحی، گذشتهنگری، بازنمایی دنیای درونی شخصیتها و روایتهای برونداستانی
است و همین عناصر، کندی نسبی شتاب روایت را در پی داشته است.
Machine summary:
"البته در تک گویی سیف القلم و نیز در نمایشواره های خیالی احمدآقا و بخش بازنمایی احساسات لحظه ای شخصیت ها، خط روایی به اکنون بازمیگردد و روایت با شتابی نزدیک به شتاب ثابت و خنثی پیش میرود؛ اما درمجموع ، رمان سنگ صبور را گذشته نگریهای پیاپی که با چند نمایشواره درازدامن همراه شده ، ساخته است .
آن گونه که از متن سنگ صبور برمیآید، چوبک بسیاری از باورها و دیدگاه های خود را از زبان احمدآقا بر روی کاغذ آورده و از تجربه های خود در شخصیت پردازی بسیار بهره برده است ؛ درنگ بر برخی از بخشهای رمان ، این گمان را استوارتر می کند: «بچگیام که با ننم میرفتم لب دریا، اگه یه موج گنده میومد منو میبرد میونای آب ، دیگه احمدآقا و کاکل زری و گوهر و جان سلطون و سیف القلم و بلقیس و میرزا اسماعیل خان شعله مدیر مدرسه ، هیچ کدومشون وجود نداشتن .
در این بخش ، بازنمایی دنیای ذهنی شخصیت ، گذشته نگری برون داستانی، درنگ توصیفی، بازنمایی جزئیات ، حاشیه پردازی و بازنمایی زمان خیالی، برجسته ترین عوامل کاهش دهنده شتاب روایت به شمارمیرود؛ اما در تک گویی بلقیس عامل مهم دیگری نیز بر پیشروی محور داستان تأثیر بازدارنده دارد و آن ، دشمنیورزی و ناراستی این شخصیت در برابر شخصیت های دیگر رمان است ؛ به دیگر سخن ، بلقیس را باید در روایت داستان گوهر، کاکل زری و جهان سلطان ، راوی ناموثق دانست ."