Abstract:
این پژوهش درصدد بررسی اصلاحات و اقدامات اقتصادی و اجتماعی عمربن
عبدالعزیز خلیفه اموی از دیدگاه مورخین اسلامی میباشد. بر این اساس یافته-
های پژوهش حاکی از آن است که مورخین اسلامی در ارزیابی اقدامات
اقتصادی و اجتماعی عمر بن عبدالعزیز به دو گروه تقسیم شده اند؛ اکثر آنها از او
چهره ای مثبت و خلیفه ای عادل، زاهد و راشد را ترسیم م یکنند و با تکیه بر
اعمال مثبت او از نکات منفی زندگی اش چش مپوشی کرده و درصدد توجیه
سوالات اساسی در خصوص مشروعیت خلافت او برآمده اند. اما گروهی دیگر
نگرشی مثبت به او ندارند و مدارک تاریخی موجود هم تا حدی این دیدگاه را
تایید می کند. بنابراین مطالع های همه جانبه در مورد اقدامات و اصلاحات
اقتصادی و اجتماعی عمر بن عبدالعزیز حاکی از آن است که وی بعد از به
خلافت رسیدن با استفاده از شیوه عدالت محورانه دست به اصلاحات اجتماعی،
اقتصادی در دولت زد. که این اقدامات از نگاه اکثر مورخان مورد تمجید قرار
گرفته است؛ به طوری که عدهای از آنان در آثار خود سعی در جدا نمودن وی از
سایر خلفای بنیامیه برآمده، حتی تغییر مشی سیاسی او را ناشی از تربیت وی در
مدینه دانستهاند. اما مورخان دیگر با برشمردن دلایلی چون نارضایتی عموم مردم
و از جمله شیعیان از دولت اموی و فعالیت داعیان عباسی در این دوره،
اصلاحات عمر بن عبدالعزیز را از روی سیاست و شرایط زمانه برشمرده اند
Machine summary:
"( ابن سعد، ج1، پیشین، 358) با روی کار آمدن دولت اموی، معاویه و خلفای بعد از او جزیه و خراج را تنها به دلیل جلب درآمد بیشتر و جبران کمبودهای مالی افزایش می دادند و در این اقدام عبدالملک، حکم شرعی قطع جزیه از مسلمان شدگان را به طور علنی نقض کرد و حجاج بن یوسف در رأس اجرایی شدن این اقدام از هیچ گونه ظلم و ستمی دریغ نکرد.
( طبری، ج9، 3962؛ ابن اثیر، ج13، 254) اهل ذمه از گروههای بودند که عمدۀ فشار مالیاتی بر دوش آنان بود و خلفای اموی کسری خزانه خود را با افزایش مالیاتهای سنگین، جبران میکردند و در این راه از هیچ گونه ستمی کوتاهی نداشتند و این افزایش مالیاتی از زمان عبدالملک دو چندان گشته بود؛ چرا که به قانون الهی مبنی بر حذف جزیه از مسلمانان توجهی نمیشد و نو مسلمانان مؤظف به پرداخت آن بودند.
این استقبال فراگیر سبب شد از میزان مالیاتهای اسلامی که اهل ذمه مجبور به پرداخت آن بودند، کاسته شود و این مسئله باعث شد، حیان بن شریح والی مصر این اقدام ذمیان را به عمر اطلاع دهد، ولی عمر راضی به تغییر شیوه خود و ادامه خراج گیری به روش پیشینیان نگشت و این گونه نوشت: «خداوند متعال محمد(ص) را فراخوانده به اسلام، مبعوث فرموده نه جزیه گیرنده، اینک چون نامهام به دستت رسید و ذمیان همچنان رو به اسلام میآورند، دیوان را برچین و نزد من بیار».
( ابن اثیر، ج13، 249) بنابراین می توان گفت عمر بن عبدالعزیز خلفای پیشین خود را هم ردیف فرعون و خوارج قرار میدهد و شاید بتوان گفت منظور وی این بوده که اگرچه آنان شایسته نبودند، ولی لایق لعن نیز نمیباشند و به این شکل از تبری و تأیید آنها رها شده بود."