Abstract:
ازآنجاکه موضوع انگیزش، بررسی علل و عوامل رفتار و تبیین چگونگی ظهور و بروز
رفتار است، مقایسة انگیزش ازمنظر روانشناسی و قرآن میتواند گامی موثر در جهت
اصالح الگوهای انگیزشی بهشمار آید و ما را در ارائة نظریهای جامع و کاملتر یاری دهد.
با اینکه روانشناسی به نظریات ارزشمندی در باب انگیزش دست یافته، اما با توجه به
ویژگیهایی مانند تجربهگرایی و غفلت از امور معنوی، غفلت از بعد انسانی و فراحیوانی
انسان، انسان مرکزی و غفلت از جایگاه خداوند در تبیین رفتار و دنیامداری و غفلت از
آخرت، این الگوها از تبیین بسیاری از رفتارها ناتوان مانده و قادر به تبیینی جامع و کامل
در اینباره نیست؛ ازطرفدیگر، روانشناسی صرف رفتار و علل آن را بدون درنظرگرفتن
بعد ارزشی و هدایتگری آن مطالعه میکند، حال آنکه در فرهنگ قرآن دو واژة کلیدی
هدایت و ضاللت محور تمامی رفتارها بهشمار میروند و رفتار در پیوستاری از انتهای
ضاللت و گمراهی تا نهایت هدایت و رشد و کمال متغیر است. بر همین اساس، تظاهرات
ظلم، فسق، فساد، سیئه، اثم، نفاق، شر، تقوی، حسنه،
رفتاری قرآن را در چهارده مورد
طاعت، عمل صالح، عبادت، خیر و بر و نیکی میتوان دسته بندی کرد.
قرآن با ارائة رویکرد تعالی بخش و تکامل یابنده به انسان سه دسته نیاز را برای او معرفی
میکند که عبارتاند از نیازها و انگیزه های بقا، نیازها و انگیزه های روانشناختی و نیازها
و انگیزههای تعالی و رشد. ازنظر قرآن چهار نیاز، یعنی نیاز به معنا و حقیقتگرایی، نیاز
به عبادت و پرستش، نیاز به خیر و نیکی و نیاز عدالت ازجمله نیازهایی هستند که در
مسیر رشد و تکامل انسان ظهور و بروز مییابند که کمال ارضای آنها در خداباوری تحقق
خواهد یافت.
Machine summary:
با اینکه روانشناسی به نظریات ارزشمندی در باب انگیزش دست یافته، اما با توجه به ویژگیهایی مانند تجربهگرایی و غفلت از امور معنوی، غفلت از بعد انسانی و فراحیوانی انسان، انسانمرکزی و غفلت از جایگاه خداوند در تبیین رفتار و دنیامداری و غفلت از آخرت، این الگوها از تبیین بسیاری از رفتارها ناتوان مانده و قادر به تبیینی جامع و کامل در اینباره نیست؛ ازطرفدیگر، روانشناسی صرف رفتار و علل آن را بدون درنظرگرفتن بعد ارزشی و هدایتگری آن مطالعه میکند، حال آنکه در فرهنگ قرآن دو واژة کلیدی هدایت و ضلالت محور تمامي رفتارها بهشمار میروند و رفتار در پیوستاری از انتهای ضلالت و گمراهی تا نهایت هدایت و رشد و کمال متغیر است.
بر همین اساس، مطالعة انگیزش ازمنظر قرآن و روانشناسی و بررسی چگونگی مکانیسم ظهور و بروز رفتار از این دو منظر میتواند فوایدی مانند دستیابی به نظریاتی سازنده، جامع و کاملتر، و اصلاح الگوی رفتاری را به دنبال داشته باشد.
عدم جامعیت با اینکه امروزه به اطلاعات باارزش و درخوری در باب انگیزش دست یافتهایم و آگاهی ما از ابعاد مختلف این بحث تکامل یافته و بسیار غنیتر از قبل شده است، اما با توجه به فرهنگ حاکم بر علم روانشناسی، موضوع انگیزش از تبیین علتها و چگونگی بروز بخش چشمگيري از رفتارهای انسان که قرآن به صراحت به آنها اشاره داشته و حتی آنها را از ارزشمندترین رفتارها بهشمار میآورد یا عاجز است یا اینکه توانایی ارائة اطلاعات جامع و کاملی درمورد آنها ندارد.