Abstract:
کالبد هر شهر بازتاب پدیده ها و عوامل بسیار متنوعی است که در یک دسته بندی کلی ، آنها را می توان به دو گروه طبقه بندی کرد: نخست ، پدیده های محیطی و مادی مانند بستر طبیعی و جغرافیایی شــهر، اقلیم ، مصالح ، فنون اجرایی و تکنولوژی ، شمار جمعیت ساکنان شهر و مانند آن ؛ دوم ، پدیده های فرهنگی و انســانی مانند اعتقادات و باورها، سنت های شهرنشینی ، کارکرد اصلی شــهر و کارکردهای جنبی آن ، جایگاه فرهنگی و علمی شهر در کشور، رابطه بین گروه های اجتماعی و مانند آن ؛ آشکار است که شهرهای دورة معاصر از جنبه کالبدی و حتی بسیاری از ویژگی های کارکردی ، بسیار متفاوت از شهرهای دوران های پیشین تاریخی هستند، اما می توان در برخی زمینه های فرهنگی و روابط اجتماعی و اخلاقی بین شهروندان ، وجوه اشــتراکی بین آنها یافت . برای نمونه روحیه ها و خصلت هایی مانند فضیلت ، کرامت ، برابری ، تجمل گرایی ، ساده زیســتی و درســت کاری را می توان بعضی از ویژگی های انسانی دانست که کمابیش در دوران های مختلف با مقداری تفاوت ، اما همواره وجود داشته است . هدف از انجام این بررسی این است که دیدگاه برخی از فلاسفه و اندیشمندان مسلمان مانند فارابی ، ابن سینا وابن خلدون و جامی دربارة «شهر آرمانی اسلامی » مورد بررسی وتحلیل قرار گیرد. در این پژوهش از روش تاریخی ـ تفســیری اســتفاده شــده است و داده ها به صورت اســنادی گردآوری شده اند. نتایج تحقیق می تواند نوعی نگاه جامع دربارة آرمان شهر اسلامی را شکل دهد.
Machine summary:
اين گوناگوني از يک سو پديده اي ضروري براي زندگي شهري در گذشته به شمار مي آمده است و از سوي ديگر به سبب پديد آمدن اختلاف طبقاتي در همه يا بسياري از شهرهاي کهن ، زندگي سخت و مشقت آميز گروه هاي کم درآمد و هم چنين در مواردي پديدار شدن يک گروه حاکم قدرتمند و ســتمکار موجب مي شــده است که شــماري از انديشمندان دربارة چگونگي ادارة يک جامعه يا شهر و شرايط حاکم و نظام اجتماعي شهر بينديشند و پيشنهاد خود را به صورت نظريه اي دربارة ادارة شهر يا بيان ويژگي هاي يک شهر مناسب ِ يا آرمان شهر بيان کنند.
البته به نظر مي رسد ديدگاه فارابي در دوران جواني نسبت به دوران کهن سالي مقداري دگرگون شــده بود و برخي پژوهشــگران اين فرضيه را مطرح کرده انــد که او در دوران جواني بيشتر شيفتۀ فلسفۀ يونان بوده و به تدريج روح ديني در او تقويت شده و صفاتي که در کتاب فصول المدني براي رئيس دوم بيان کرده ، بيشــتر جنبۀ اســلامي و کمتر جنبۀ افلاطوني داشته است (داوري ، ١٣٩٠: ص ٩٠).
بنابراين با وجود آنکــه او ديدگاه خود را دربارة چگونگــي ادارة جامعه ، شــرايط حاکم و برخي نکته ها در ايــن زمينه ها در کتاب «احکام السلطانيه » نوشته است ، اما او را صرفا يک فيلسوف يا جامعه شناس ندانسته اند، بلکه وي را فقيهي دانســته اند که با اســتفاده از آثار انديشــمندان زمان خود و تجربه هاي حرفه اي خويــش ، تلاش مي کرد چهارچوبي اصلاحي براي چگونگي زمامداري جامعه تدوين کند و از اين جنبه برخي پژوهشگران ، کتاب او را يکي از نخستين رساله هاي علمي در زمينۀ علم سياســت و کشورداري در جهان اسلام دانســته اند (قمرالدين خان ، ١٣٦٥: ص ١٨٤).