Abstract:
سازماندهی حقوق و تعهدات متقابل فرد و جامعه از مهمترین بسترهای فکری فیلسوفان سیاسی بوده است. شهروندی در فلسفه سیاسی اسلامی بر بنیان حقیقت استوار است. بنیادهای معرفتی حقایق سیاسی توسط قوة عاقله انسان درک میگردد و شریعت در تفصیل آن میتواند به فلسفه سیاسی کمک نماید. جامعه، محیط تربیتی است که میکوشد با فضیلتمندنمودن شهروندان سعادت آنها را تامین نماید. فضیلت، عنصر بنیادین در شهروندی از نظر فلسفه سیاسی اسلامی است. فضیلت ریشه در حقیقت دارد و میکوشد سعادتمندشدن شهروند را میسر سازد. ویژگی بارز شهر/مدینه در فلسفه سیاسی اسلامی فاضلهبودن است و هدف از آن رساندن شهروندان به خیر دو جهان است. مدینة فاضله جامعهای است که اعضای آن را کسانی تشکیل میدهند که میخواهند به فضیلت نائل شوند. حقیقت، فضیلت و سعادت به ترتیب بهعنوان مبدا، اصل بنیادین و مقصد شهروندی است که حد و حدود اصول شهروندی چون عدالت، آزادی، برابری و مشارکت سیاسی را بهعنوان حقوق و تعهدات متقابل فرد و جامعه مشخص مینماید. عدالت در
Machine summary:
اصول حاکم بر تعهدات فرد و جامعه کداماند؟ پاسخی که این مقاله بهعنوان فرضیه بدان میپردازد و به اجمال هر 3 سؤال را در برمیگیرد چنین است: «در فلسفه سیاسی اسلامی شهروندی ریشه در حاکمیت الهی دارد که بنیادی فراتر از طبیعت و قرارداد اجتماعی است.
شهروندی در فلسفه سیاسی اسلامی به رنگ، جنسیت و محل زیست توجهی ندارد بلکه این جامعه، محیطی است آماده برای تمام کسانی که میخواهند از طریق حق و حقیقت به سعادت برسند.
بر اساس 4 فضیلت حکمت، عدالت، شجاعت و اعتدال است که ارسطو میان شهروند خوب و شهروند بد تمایز قائل میشود (همان)به دنبال چنین اندیشهای از وجود قوانین طبیعی، پس از وی پیروان مکتب فلسفی او تبیین نمودند که حقایق و قوانینی در متن طبیعت وجود دارد که تخطی از آن برای انسان جایز نیست چه آنکه تخطی از چنین قوانینی در نهایت منجر به فساد جامعه انسانی و تباهی آن میگردد.
در نبود چنین معیارهای مطلقی از فضیلت در جامعه بشری، شهروندی میتواند با قرارداد در یک جامعه، حقوق و تعهدات متقابل دولت و مردم را سامان دهد؛ بر این اساس میتوان از شهروند خوب و بد صحبت نمود و معیار این داوری و ارزیابی همان مؤلفههای است که در قرارداد اجتماعی میان شهروندان به توافق درآمده است (کولینز: 2006، ص 28).
بر این اساس بنیاد شهروندی در فلسفه سیاسی اسلامی مبتنی بر حاکمیت الهی است که این حاکمیت با معرفینمودن ارزشهای والای انسانی از یکسو و متعیننمودن حد و حدود آزادی بشر از دیگر سو، نظام فلسفی خاص را به وجود میآورد که در آن حقوق و تعهدات متقابل دولت و مردم تعیُّن مییابد.