Abstract:
جنبشهای اجتماعی و سیاسی که جهان ایرانی قرون نخستین اسلامی با آن مواجه بوده است، در تداوم و میراث فکری ایران باستاناند. این جریانها با بهرهمندی از متون و میراث فکری پیشین در این برهه با اتکا بر تحولات سیاسی ناشی از زوال تدریجی دستگاه دینی زردشتی در پی احیای خویش برآمدند. جنبشهای اجتماعی و ادبی ممتد زندقه و شعوبیه برجستهترین این جریانها به شمار میآمدند که با تکیه و بازخوانی متون فلسفی یونان سعی در تداوم و تبلیغ مباحث عقلمحور و مادی در جهان اسلام نمودند.
ترجمه متون فلسفی و دینی زندقه و یونانی با حمایت طبقات نخبه در این دوران، تاثیری بسزا در انتقال میراث عقلانی و فلسفی ایران باستان ـ که مانویت برجستهترین گفتمان آن بوده ـ داشته است. با سرکوب و ضعف زندقه، این جریان از پوشش دینی اسلام در جهت ارائه مضامین خویش بهره برد. شباهت مبانی زندیقی با اسماعیلیه، زمینهساز این فرض میگردد که درونمایههای تفکر زندقه به واسطه جریان ادبی شعوبیه به شیعیان اسماعیلی انتقال یافته است.
Machine summary:
در عصر میانی، مراجع و منابع کلامی زندقه و فلسفه را در یک ردیف و معتقدان به این مسلک را در زمرۀ منکران توحید و نبوت ذکر نمودهاند، با وجود مقابلۀ دو نهاد دین و سیاست با زندقه، شمار فراوانی از نخبگان سیاسی، علمی و ادبی، طی ادوار اموی و عباسی چون بشار بن برد، الزهری، الماجن، نوبختی و جوالیقی به این مکتب فکری گرایش یافته یا متهم شده و نهضتهای سیاسی و اجتماعی بر پایۀ این تفکر سامان یافت (قزوینی رازی، 1391: 45، 199، 200).
اما زندیق کیست و تفکر زندقه از چه شاخصههایی برخوردار بوده که صاحبمنصبان سیاسی و دینی در جهان اسلام سالیان متمادی از دوران اقتدار خویش را به مقابلۀ نظامی و فرهنگی با این جریان فکری واداشت؟ منابع اسلامی، لفظ زندیق را در وقایع دورۀ ساسانی برای مانی و مزدک به کار بردهاند.
شاید بتوان مدعی شد که در جامعۀ اسماعیلی، نخبگان و متفکران از فلاسفه، عقلگرایان وحتی مادیون عصر خویش و پیروان عامه از طبقات بازمانده از قیامهای گنوسی قرون نخستین اسلامی چون قیامهای خونخواهی ابومسلم در شرق و قیام بابک خرم دین تشکیل یافته بودند؛ از آنجا که این گروهها جنبش فلسفی ـ اجتماعی اسماعیلیه را نزدیکترین فضای فکری به غالب گفتمانی خویش یافته بودند، با وجود برخی تضادها، به رهبری حسن صباح مصالحه کردند (همو: 115).
این میراث تحت تأثیر نهضت فلسفی یونانی که وارد جهان اسلام شده بود (فلسفه نوافلاطونی) شکل زندقه یافت و یک جریان عقلگرا در سدههای نخستین اسلامی سامان داد.