Abstract:
با بررسی و تحلیل نقد اجتماعی شوپنهاور درباره زن و تأکید بر مقاله او "در باب زنان" که نقطه عزیمت بحث ماست، این پرسش مطرح میشود که آیا شوپنهاور وجود زن را مورد نقد قرار داده یا شرایط زندگیاش را؟ و اینکه در قیاس نظرات این فیلسوف با آموزههای اسلامی چه نتایجی بدست میآید؟ از این رو، روش این پژوهش از نوع روش کیفی با استفاده از مطالعه هرمنوتیکی شخصیت و متون شوپنهاور میباشد که برای فهم بهتر، نوشتههای ایشان به گونه مستقیم مورد بررسی قرار گرفتاند وآرای مفسران وی در این زمینه دخالت داده نشده است. در راستای نظر اندیشمندان و پژوهشگران معاصر درباره "جنس دوم"، و تفاوت روشن و معنی دار میان فمینیسم فلسفیو فمنیسم حقوقی میتوان گفت که اگرچه نگاهی که "فیلسوف بدبین" به زن داشته به نوعی در بدبینی زیست حیاتی و متافیزیکی وی ریشه دارد، اما به گونه مشخص به ابتدای تفکر فلسفیاش- شرایط زندگی- برمیگردد و در واقع، نگاه ایشان به زن، نگاهی حقوقی است تا نگاهی فلسفی. بنابراین، با عطف توجه به نظرگاه غرب و اسلام به شخصیت زن، دو نوع نگاه متفاوت لحاظ شده است، یکی؛ نگاه دینی و دیگری نگاه مادی در ابعاد فلسفی و حقوقی زن بدین معنی که اسلام بیشتر با دیدی متافیزیکی و گهگاه عاطفی به زن مینگرد و غرب با دیدی غریزی و گهگاه حقوقی و به گونه طبیعی شوپنهاور نیز تا حد زیادی متأثر از نگاه غربی است.
Machine summary:
"جنس دوم در فلسفه شوپنهاور و نگاه نقادانه اسلام بر آن ١ علی حسینی *٢ و سیده فریبا دیده وری ٣ تاریخ دریافت :٩٤/٤/٢٠ تاریخ پذیرش:٩٥/١/٢٠ چکیده با بررسی و تحلیل نقد اجتماعی شوپنهاور درباره زن و تأکید بر مقاله او "در باب زنان" که نقطه عزیمت بحث ماست ، این پرسش مطرح میشود که آیا شوپنهاور وجود زن را مورد نقد قرار داده یا شرایط زندگیاش را؟ و این که در قیاس نظرات این فیلسوف با آموزههای اسلامی چه نتایجی بدست میآید؟ از این رو، روش این پژوهش از نوع روش کیفی با استفاده از مطالعه هرمنوتیکی شخصیت و متون شوپنهاور میباشد که برای فهم بهتر، نوشته های ایشان به گونه مستقیم مورد بررسی قرار گرفت اند وآرای مفسران وی در این زمینه دخالت داده نشده است .
وی تأکید دارد که زنان هم به لحاظ روانی و هم از جنبه جسمانی فاقد توانایی لازم برای حضور در جامعه هستند، ولی اسلام با نگاه قدسی جهانبینی گرایانه خود، به ابعاد وجودی و حقوقی جماعت "جنس اول" و "جنس دوم" آن دو را در بعد فلسفه وجودی هم در آغاز و هم در انجام برابر و در بعد حقوقی کم تر نابرابر میداند و میگوید زن و مرد در اصل هویت انسانی برابرند و فقط در این که یکی زن است و دیگری مرد، متفاوت هستند که این تمایز لازمه خلقت است و قرآنکریم وقتی مساله زن و مرد را مطرح میکند، میگوید: این دو را از چهره ذکورت و انوثت نشناسید بلکه از چهره انسانیت بشناسید و حقیقت انسان را روح او شکل میدهد نه بدن او."