Abstract:
تصنیف زیباترین و عالیترین تجلیگاه پیوند و قرابت شعر و موسیقی است. دوره مشروطیت، عصر تکامل و تعالی واقعی ژانر تصنیف است که با ظهور عارف قزوینی سرآغازی نوین مییابد. در این میان ملکالشعراء بهار همزمان با عارف با کولهباری از اندوختههای ادبی و علمی پا به عرصه تصنیفسرایی میگذارد. در این پژوهش ضمن معرفی تصنیف به عنوان یک «ژانر ادبی» به بررسی و تحلیل ساختاری تصنیفهای بهار پرداخته شده است و فرم بیرونی تصنیفها و شاخصههای اصلی آن نظیر وزن، قالب، درهمآیی و گرهخوردگی این دو مقوله و ساختارشکنیهای دیگر آن مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش نشان میدهد که «ملودی» و «ریتم» نقش تعیینکنندهای در ساختار بیرونی تصنیف دارند و با غلبه و احاطة کامل بر پیکرة آن، ساختار و فرم بیرونی تصنیف را از شکل سنتی شعر و قوالب پذیرفتهشده خارج میکند و آن را همسو و همراه با «ریتم» و «نظام موسیقایی» تصنیف قرار میدهد. بهکارگیری چند وزن عروضی در یک تصنیف، تغییر وزن کلام متناسب با تغییر ریتم، به کارگیری اوزان نادر و بیسابقة عروضی و کاربرد قالبهای شعری ابداعی، تماما حاصل همین نگرش و غلبه ریتم و ملودی بر کلام است.
Ballad (Tasnif) is the best and most beautiful manifestation of the connection and affinity between poetry and music. Constitutional period is considered the period of the evolution and eminency of the genre of ballad which enters a new level by the work of Aref Ghazvini. Meanwhile، Malek Al-shoara Bahar along with Aref enters this field with a huge literary and methodical knowledge. In this study، in addition to introducing “ballad” as a “literary genre”، Bahar’s ballads are studied and structurally analyzed. The forms of these ballads and their main aspects including rhythm، format، and the interaction، and interrelatedness of these two categories، and other deconstructions found in them have also been analyzed. The results show that “melody” and “rhythm” play a major role in the external structure of ballad، and through full dominance on it، make the structure and form of the ballad different from the structure and accepted format of the traditional poetry، and accompanies it with “rhythm” and “musical system”. The use of several prosodic metres in one ballad، changing the speech metre in accordance with a change in
rhythm، and the application of rare and unprecedented prosody، and innovative poem forms are all the results of this attitude and the dominance of rhythm and melody over the speech.
Machine summary:
مثلا در تصـنیف «عـروس گـل » قطعـات کوتـاه دوبیتـی و تغییـر پـرده و ریـتم ملودی (١) شور و حال تصنیف را مضاعف کرده است : عـــــروس گـــــل از بـــــاد صـــــبا شــــده درچمــــن چهــــره گشــــا الا ای صـــــــنم بهـــــــر خـــــــدا ز پــــرده تــــو رخ بــــه در کــــن بند بعدی کـه بـا تغییـر پـرده آهنـگ همـراه اسـت (یـک پـرده بـالاتر مـیرود) دیــــــــده کســــــــی هرگــــــــز بــــود پیچــــه زدن خــــوی گــــل الا ای صـــــــنم بهـــــــر خـــــــدا ز پــــرده تــــو رخ بــــه در کــــن در بند بعدی مجددا ملودی به پرده (گام ) قبلی خود بر میگردد: بـــــه ســـــوز دل اهـــــل صـــــفا به عشق و به مهـر و بـه وفـا، ای صـنم ز پیچه زدن حذر کن در بند آخر آهنگ با یک پرده (گام ) بالاتر از بند قبلی شروع میشود: آه ، نهــان چــرا چهــره دلجــوی تــو وای گشاده به ، روی تـو هـم مـوی تـو (بهار، ١٣٩٤: ٦١٣) چنانکه ملاحظه میشود استفاده از قطعات (بندها) کوتاه در کلام و همسـویی آن بـا تغییر گام (پرده ) ملودی، تصنیف را از یکنواختی و کسالت دور میسازد و شـور و حـالی به آن میبخشد.
آن چـه در تصنیف های بهار از این ارتباط دوسویۀ کلام و ملودی مشهود اسـت ، تسـلط ریـتم و وزن آهنگ بر ریتم و وزن شعر است ؛ موضوعی که از ویژگیهای لاینفک تصنیف سرایی است .
نقش «ملودی» در تغییر وزن کلام تصنیف احاطه بر موسیقی کلام و اوزان عروضی از یک سو و تسلط بر ریتم و ملودی آهنگ و موسیقی از دیگر سو، دو شرط اساسی در تصنیف سرایی است که بهار بـه جهـت شـمول اطلاعات ادبی و دقایق فنی و عروضی شعر و همچنین آشنایی کافی با موسـیقی ملحـون از عهدة این مهم به نیکی برآمده است .