Abstract:
فردید با ابداع و بسط مفهوم غربزدگی وتقسیم آن به دو نوع غیر مضاعف و مضاعف که مشمول دوران قدیم وجدید می شود تاثیر زیادی بر جامعه فکری ایران داشته است. فردید رنسانس را آغاز غربزدگی مضاعف می داند،چرا که دوره سلطه موضوعیت نفسانی یا اصالت سوبژکتیویسم منبعث ازاومانیسم است.نصرنیز با طرح گفتمان سنت گرایی و یا حکمت خالده؛سوژه خود محور اومانیستی که زیر بنای مدرنیته بوده را به چالش می گیرد. نصرمنتقد مدرنیته ای است که با رنسانس و رفرماسیون دینی وبا محوریت اومانیسم در برابر سنت ودین قرار می گیرد. در واقع دو نظرگاه متفاوت فلسفی یه اومانیسم با تعاریف انسان دل اگاه وانسان عبدالله ،بنیاد تفکر انسان شناسی آنهامی باشد.این دو با منظومه فکری وفلسفی خاص خود به دنبال نقد مدرنیته غربی بوده واز این رهگذر دال محوری مدرنیته که اومانیسم ویا سوژه خودبنیاد است را کانون حمله خود قرار می دهند.صحبت در باره آرای این دو متفکردر مواجهه با مدرنیته از حیث انسان شناسی فلسفی وتعاریف مطابقتی ازمفاهیمی چون آزادی وحقوق بشر به عنوان دو مفهوم مدرن؛ در برابر تعاریف عرفانی چون آزادی قلبی واتحاد با یگانه از آزادی وتکلیف انسان در پیشگاه خدا به جای حقوق بشر را به ذهن متبادر می نماید.
Machine summary:
ضمن آنکه از دیگر آثار مهم که به هردو متفکر پرداخته می توان به کتاب هایی چون جریان شناسی سیاسی در ایران ازعلی دارابی (1388)جریان شناسی فکری ایران معاصر به کوشش عبدالحسین خسروپناه(1388) روشنفکران ایرانی و مدرنیته اثر مهرزاد بروجردی(1389)اشاره کرد که در این آثار اگرچه از فردیدونصر بحث به میان آمده است، ولی موضوعی مستقل وجداگانه را به مواجهه مستقیم انسان شناسی فلسفی فردید ونصر در مواجهه با اومانیسم غربی و مفاهیم منبعث از آن چون آزادی وحقوق بشر اختصاص نداده اند.
بر اساس مطالعات پیشینی در این تحقیق؛ فرضیه محقق براین اسلوب طراحی شده که نصر وفردید با حمله به اومانیسم، دال محوری گفتمان مدرنیته را نشانه می روند ونوک حملات خود را متوجه آن کرده وبه جای آن، انسان الهی را محور قرار می دهندوبدین ترتیب با مدرنیته ومدرنیته سیاسی ومقولات مقوم آن چون دموکراسی، سکولاریسم، آزادی و حقوق بشر به کلی مرزبندی ایجاد می کنند.
حقوق بشر در غرب با اتکاء برراسیونالیسم بر این باور است که هیچ مرجعی بجز عقل بشر برای داوری وجود ندارد و با تکیه بر اومانیسم هم تاکید میکند این حقوق با شخص انسان آغاز میشود و با او به پایان میرسد؛ از این رو منشأ اعتبار و مفهوم این حقوق، صرفا انسانی است و نمی توان آنها را بدون انسان گسترش داد.
به عقیده وی در سنت همواره میان این سه ارتباط وجود داشته است، اما در دوران مدرن ما شاهد غیر قدسی شدن معرفت و بنابراین دست نیافتنی شدن سعادت برای انسان سنتی هستیم.