Abstract:
جان مایه نظریة قبض و بسط تئوریک شریعت، «صامت دانستن متن» و فاهمه محوری در امر تفسیر است و ستون اصلی تز صامت بودن متن نیز بر «مصرفکننده مطلق بودن معرفت دینی» استوار است. سروش در باب اینکه «معنای متن از کجاست؟» نگرش مخاطب محوری داشته و همچون گادامر و دریدا معتقد است معنای متن همان فهم مخاطب و مفسر یا ظهوری است که در جریان پرسش و پاسخ، برای خوانندگان و مخاطبان حاصل میشود و البته وابسته به آنهاست. این سخن مشکلات زیادی از جمله نسبیگرایی، نقض غرض در ارسال رسل و انزال کتب، نفی امکان حصول معرفت و ... را در پیخواهد داشت. این مقاله با نگاهی به مباحث هرمنوتیک، این عنصرکلیدی یعنی «صامت بودن متن دینی» که بنیان و اساس تئوری قبض و بسط است مورد تبیین و بررسی قرار داده است.
Machine summary:
"و منابع فهم های بیرونی در سه دسته جای می گیرند: تجربۀ حسی ، عقل ، تجربۀ عرفانی ، لذا فهم دین از علم و فلسفه و عرفان تأثیر قطعی می پذیرد(سروش ، قبض و بسط تئوریک شریعت ، ص ٨٢) از طرف دیگر، ایشان گام را فراتر نهاده و دیگر منابع معرفت را نیز خدشه دار معرفی میکند؛ لذا تجربه عرفانی را نیز مانند تجربۀ وحیانی صامت قلمداد کرده و تفسیر آن را کاملا بشری، تحت تأثیر فاهمه ، پیش فرض ها و دانش عصری عارف میداند(همان ، ص ٤).
گرچه نمیتوان انکار کرد که ادراک هر مفسر و اندیشمندی از متن دین ، در فضای اندیشه و فاهمۀ او شکل میگیرد و این فاهمۀ اوست که نقش تعیین کننده در نحوة برداشت و دریافت و شناخت او از شریعت و نصوص دینی دارد و اختلاف و تفاوت آرا، تعدد تفاسیر، پیدایش فرق و نحل مختلف ، همگی ناشی از تفاوت در فاهمه و ادراک و اندیشۀ مفسرین از متن شریعت است اما با این حال ، دایره و عمق و هویت «فهم » در انسان بسیار پیچیده تر از صرف معلومات و مفروضات پیشینی است که سروش در جهت تبیین ماهیت فهم تنها به آنها تکیه کرده است .
بر اساس این مبنا، سروش نمیتواند تفسیر را یک امر پویا و محصول تفاعل درونی و مواجهه فهم و متن بداند، بلکه آن را منفعل و یکسویه تلقی میکند و یا به بیان دیگر همواره متن را مقهور اندیشه ، و اسیر چنگال فاهمه مفسر میبیند؛ لذا نمیتواند مرزی میان تفاسیر قائل باشد و در نتیجه حکم به معتبر بودن همه تفاسیر میدهد(همان ، ص ٧)."