Abstract:
دوران پست مدرن دورانی است که عدم قطعیت، شاخصة اصلی معرفت شناسی آن است.
مواجهة جامعة اسلامی شیعی با این عدم قطعیت ها در قالب های مختلفی بروز می کند. بر این
اساس، چالش های ایجاد شده از سوی پست مدرنیسم برای اسلام و راهکارهای مقابله با آن
چالش ها، موضوع اصلی مقالة حاضر را تشکیل می دهد. در این خصوص، ضمن برشمردن
چالش هایی چون نفی روایت برتر، نسبیت معرفت، پلورالیسم، تاریخ مندی معنا و مفهوم
حقیقت، رابطة زبان با متن و به متن آمدن حاشیة رانده شده ها و بیان وجوه مثبت و منفی هر
یک از آنها، به بررسی این چالش ها و رابطه آن با اندیشة اسلامی پرداخته شده و در نهایت
پیشنهادهایی برای نقش آفرینی در این دوره ارائه می شود. مقالة حاضر با بررسی چالش های
برآمده از این جریان، در پی یافتن پاسخ به این پرسش است که مزیت ها و معایب اندیشة پست
مدرن برای اسلام چیست و نقش آفرینی ما در جهان معاصری که به حاشیه رانده شده های
فرهنگی و دینی نضج یافته اند، چسان باید باشد؟
نتیجة مشخص آنکه وجوه مثبت اندیشة پست مدرنیسم که تا حدودی در اندیشة ما مغفول
مانده یا کمتر بدان بها داده می شد می تواند در حکم یک کاتالیزور برای اسلام در دنیای
پست مدرن ایفای نقش کند. آنچه در ادامه بدان دست یافتم حاکی از آن است که با نوفهمی
و نوآوری در ساحات دین پژوهی، توجه به بینشی با جوهری معنوی تازه برای رهایی بشر از
هیچ انگاری مثبت و منفی، توجه به تحولات جهان و باور به ظرفیت خود و با اعتبار بخشیدن
به دیگری ها و تغییر خواست خود از منظری روان شناسانه به تاریخی، می توان امیدوار به
ارائة نقشی شایسته در دوران پست مدرن شد.
Machine summary:
"حال مواجهۀ اندیشۀ دینی اسلام با این عدم قطعیت ها که در قالب های مختلفی بروز می کنند، چگونه خواهد بود؟ چالش های حاصل از طرح عدم قطعیت و عدم ثبات گفتارها، پندارها،ایمان ها، خرد کردن روایت ها و تکثیر آن به روایت های متعدد برای اندیشۀ دینی اسلام کدام اند؟ با توجه به نفوذ نسبیت و شیوع شکاکیت معرفت شناختی و فزونی یافتن تکثرپذیری فرهنگی، دینی و توسعۀ مشرب های معنوی دست ساختۀ بشر، نسبت معرفت دینی اسلام با این وضعیت چگونه خواهد بود یا چگونه باید باشد؟ جریان نقاد پست مدرنیسم با قرار دادن پلورالیسم در برابر تمایل به مونیسم اندیشۀ دینی ، چه توجهاتی را در آن برمیانگیزاند؟ وابسته کردن ساخت ها به زمینه و تاریخی پنداشتن عقاید و انکار هر گونه حقیقت فراتاریخی در پست مدرنیسم چگونه با اندیشۀ دینی قابل جمع خواهد بود؟ مواجهۀ اندیشۀ دینی اسلام با زبان که در حکم واسطه میان انسان و جهان عمل کرده و واقعیت را برساخته جلوه میکند چگونه خواهد بود؟ رابطۀ معرفت دینی با مفهوم مدارا یا تساهل در پست مدرنیسم چگونه خواهد بود؟ آیا میتوان برای هر یک از مواجهات این دو اندیشه همراهی هایی را متصور بود؟ و اگر بله ، میزان این هم سازی تا چه حد خواهد بود؟ و در نهایت ، با وجود چالش های پیش آمده ، اسلام چگونه میتواند در این شرایط ایفای نقش نماید؟ آیا این ایفای نقش ها همان تمایل به کلان روایت شدن ها نیست ؟ در این نوشتار پاسخ به این پرسش ها را بررسی خواهیم کرد."