Abstract:
مفهوم زمان و ارتباطناگزیر آن با خاطره، از دیر باز دغدغهی ذهنی بشر بوده است. نظریه نسبیت انیشتین، انقلابی شگرف در مفهوم زمان ایجاد نمود و زمان را از کمیتی ثابت و عینی به مفهومی متغیر و فردی بدل ساخت. وجود نظامهای متنوع زمانی، از جمله زمان تاریخی، اجتماعی، داستانی و فردی، سیستم زمانی خطی و ثابت نیوتنی را به چالش کشیده است و دریچهای ماورای نظام بیانعطاف زمانی میگشاید. ادبیات داستانی هم از این موضوع مستثنی نمیباشد و عمیقا تحت تاثیر نظریه نسبیت انیشتین قراردارد و در این میان بازخوانی خاطرت به ابزاری برای درنوردیدن زمان خطی و دستیابی به حقایق فردی بدلگشت که در قالب انگارههای فرهنگی و تاریخی معنا مییافت. این مقاله بر آن است تا به مطالعه تقابلی ارتباط پیچیده زمان و خاطره در رمان هزاران راز نهان نوشته امیتان، نویسنده چینیتبار آمریکایی و رمان فرزند زمان نوشته ایان مک ایوان، نویسنده انگلیسی بپردازد. لازم به ذکر است که خاطره و زمان، همانند دیگر مباحث اجتماعی، در بستری از فرهنگ معنا مییابند و نویسندگانی با فرهنگ ها و نگرش های متفاوت، به این مقوله با دیدی متفاوت مینگرند و چگونگی معنا بخشی پدیدههای مختلف، ارتباط مستقیم با شیوه نگرش آنان دارد.
Machine summary:
ادبيات داستاني هم از اين موضوع مستثني نميباشد و عميقا تحت تاثير نظريه نسبيت انيشتين قراردارد و در اين ميان بازخواني خاطرت به ابزاري براي درنورديدن زمان خطي و دستيابي به حقايق فردي بدل گشت که در قالب انگاره هاي فرهنگي و تاريخي معنا مييافت .
اين مقاله بر آن است که با توجه به تفاوت زمينه هاي فرهنگي و اجتماعي که باعث شکل گيري و معنا بخشي به پديده ي بازخواني گذشته ميشوند ارتباط مفهوم خاطره و تعامل ناگريز آن با زمان را در هزاران راز نهان نوشته اميتان و فرزند زمان نوشته ايان مک ايوان بررسي نمايد.
نگاهي اجمالي به اين آثار که هردو از عنصر خاطره براي به تصوير کشيدن زمان نسبي و فردي سود ميجويند، مويد تاثير شگرف زمينه هاي متفاوت فرهنگي و اجتماعي دو نويسنده بر شيوه قرائت مفهوم زمان است وبازنمود تاثير شگرف تعاملات فرهنگي در بطن ساختارهاي متکثر زماني نمودار مي باشد.
بازخواني خاطرات ، به عنوان يک قابليت ارزشمند انساني، نه تنها نيازهاي فردي انسان را در ايجاد يک گذشته معنادار مرتفع ميسازد بلکه خواسته هاي فرهنگي و اجتماعي فعلي وي را نيز در معنا بخشي پديده ها ممکن ميسازد و سرانجام به الگويي براي پايه گذاري آينده بدل مي گردد.
در فرايند بازخواني رويدادهاي گذشته ، يکي از شيوه هاي روايي نويسندگان براي دستيابي به زماني فراتر از زمان حال بهره جستن از ابزار خاطرات فردي است که عينيت تاريخ را به چالش ميکشند.