Abstract:
حدیث صحیح نزد محدث و محقق معیارهایی دارد که به کمک آن از حدیث غیرصحیح وضعیف جدا می شود. این معیارها نزد محدثان پیشین با معیارهایی که نزد متاخرین موجود بوده است، تفاوت هایی قابل توجه پیشین دارد. این تفاوت ها به واسطه شواهد و قرائنی است که نزد هر یک از این دو گروه قرار گرفته است؛ بسیاری از شواهد و قرائن گروه اول امروزه نزد گروه دوم موجود نیست؛ همین امر سرمنشا اختلاف نظر بین آن دو راجع به حدیث صحیح و ضعیف قلمداد می شود. در این نوشتار ضمن تبیین جایگاه حدیث صحیح و ضعیف نزد محدثان متقدم و متاخر و شیوه برخورد آن ها با این دو دسته از اخبار، دیدگاه شیخ کلینی و صدوق دو تن از برجسته ترین دست پرورده های مکتب حدیثی قم _ پیرامون حدیث صحیح و ضعیف در حوزه های مختلف فقهی، کلامی و تفسیری مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می گیرد.
The sound ḥadīth has its standards with the transmitters of ḥadīth and researchers، by the help of which it is distinguished from the non-sound and weak ḥadīth. These criteria are considerably different to the earlier transmitters of ḥadīth from the criteria existing with the later transmitters of ḥadīth. These differences are due to the evidences that are at the disposal of each of these two groups; many of the evidences of the first group are not available to the second group; and this very issue is considered as the source of disagreement between the two groups concerning the sound and weak ḥadīth. This article studies and analyzes the viewpoint of Shaykh Kulaynī and Shaykh Ṣadūq، two of the most distinguished scholars trained in the Qum school of ḥadīth، concerning the sound and weak ḥadīth in different legal، theological، and interpretational fields، and explains the status of sound and weak ḥadīth with the earlier and later transmitters of ḥadīth and the way they dealt with these two categories of ḥadīth
Machine summary:
وی در چند جا از کتاب خود دیدگاههای فقهی «یونس بن عبدالرحمان، فضل بن شادان، ابن ابی عمیر» و برخی دیگر از یاران امامان را بازگو کرده است، اما گاهی نیز از نگاشتههای برخی از افراد فاسد المذهب بهره گرفته و روایات آنان را به عنوان حکمی فقهی در کنار احادیث امامان گزارش کرده است؛ برای نمونه ایشان با واسطه حمید بن زیاد _ راوی بزرگ واقفی در نیمه دوم قرن سوم _ کتابهای حسن بن محمد سماعه را روایت میکند؛ (خوئی، 1413: 6/129 و 147) و چنان که یاد کردهاند «ابن سماعه» از واقفیانی است که درباره او گفتهاند: «کان یعاند فی الوقف و یتعصب».
اگر بخواهیم نگاهی موشکافانه و شکبرانداز نسبت به این مشرب مرحوم کلینی در نقل از ضعاف و افراد فاسد المذهب داشته باشیم، چنین مینماید که از دیدگاه او اگر بتوان باور کرد که فلان نگاشته یک راوی _ هر چند عامی، ضعیف یا فاسد المذهب باشد _ نزد یاران امام معتبر بوده است و یا پیشینیان بدان اعتماد میکردهاند، آنگاه میتوان از آن کتاب گزارش کرد و احادیث آن را به عنوان حکم شرعی به کار بست.