Abstract:
این مقاله بر استفادة آرمسترانگ از متافیزیک بکستر در تبیین تحقق کلیات در جزئیات متمرکز است. برای آرمسترانگ صادقساز گزارههای ضروری اینهمانیهای جزئی هستند. آرمسترانگ گمان میکند بر مبنای اینهمانی جزئی، آنطور که در متافیزیک بکستر بین کلیات و جزئیات رخ میدهد، نهتنها میتوان تحقق کلیات در جزئیات را توضیح داد، بلکه حتی میتوان از ضرورت تحقق کلیات در جزئیات صحبت کرد. بهنظر نگارنده، این استفاده مختل است زیرا: 1) کلیات و جزئیات، آنچنان که در متافیزیک آرمسترانگ طرح میشود، دارای اجزاء (فورمال) نیستند و لذا نمیتوانند اینهمانی جزئی را تقویم کنند و 2) اینهمانی جزئی، آنچنان که در متافیزیک بکستر طرح میشود، مفاد بینشمارشی دارد که اساسا با فهم آرمسترانگی از اینهمانی جزئی در تقابل است.
Machine summary:
آرمسترانگ گمان ميکند بـر مبناي اين هماني جزئي، آنطور که در متافيزيک بکستر بين کليات و جزئيات رخ ميدهد، نه تنها ميتـوان تحقق کليات در جزئيات را توضيح داد، بلکه حتي ميتوان از ضرورتِ تحقق کليـات در جزئيـات صـحبت کرد.
به نظر نگارنده، اين اسـتفاده مختـل اسـت زيـرا:١) کليـات و جزئيـات، آنچنـان کـه در متافيزيـک آرمسترانگ طرح ميشود، داراي اجزاء (فورمال) نيستند و لذا نميتوانند اين هماني جزئي را تقـويم کننـد و ٢) اين هماني جزئي، آنچنان که در متافيزيک بکستر طرح ميشود، مفاد بين شمارشي دارد کـه اساسـاً بـا فهم آرمسترانگي از اين هماني جزئي در تقابل است .
اما مطابق مولفۀ دوم علي از آن جنبه که قاضي اسـت از علـي از آن جنبـه کـه دوست است متمايز٧ نيست ؛ و اين دو از علي به خوديخود متمايز نيستند و اين همان هسـتند.
indiscernibility of identicals Knowledge 13 بکستر و آرمسترانگ ،طرح دو رويکرد در متافيزيک و امکان تعامل ١٣ سيد محمدحسن آيت الله زادهشيرازي قبول ميکنند.
ب) قاعدة طلايي در مورد وحدت ادعاي اينکه يک شيء واحد اجزاء دارد براي بکستر هم ارز است با اين ادعا که جنبه هـاي متفاوتي از شيء هست که متمايز نيستند.
امکان تعامل در اين هماني جزئي آنچه آرمسترانگ را تحريض ميکند تا از متافيزيک بکستر استفاده کنـد، تعبيـر ايـن همـاني جزئي است .
گرچه براي آرمسترانگ قرمزي جزء فورمال اوضاع امور فوق است ، اما او اين هماني جزئي را بين اجزاء فورمال نيـز مـيپـذيرد١.
اين هماني بين شمارش بيان ميکند کـه همـان جنبه که در يک شمارش جنبۀ جزئي است در شمارش ديگر جنبۀ کلي اسـت .