Abstract:
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی حادثه ای با ابعاد بین المللی و منطقه ای بود و ژئوپلتیک منطقه را نیز دچار تحول اساسی نمود. این تغییر ژئوپلتیک چالش های نوینی را برای کشورهای منطقه به بار آورد. یکی از مهمترین چالش های پیش آمده برجسته تر شدن مسایل قومی است. ولی آنچه که بیشتر کشورهای منطقه را دچار تشویش کرد رشد الحاق گرایی مبتنی بر قومیت در نبود یک ایدئولوژی انسجام بخش ملی (ملی گرایی مدنی) بود. در ظهور این تشویش علاوه بر تجربیات تاریخی (در این مورد به خصوص وقایع 1325 - 1324 آذربایجان و کردستان) تبلیغات عناصر پان ایرانیستی بسیار موثر بودند. توهم استفاده ی ابزاری از قومیت در روابط به همراه تندروی برخی عناصر ملی گرای آذربایجانی (به خصوص ائلچی بیگ) در روابط دو کشور مانع روانی و بی اعتمادی ایجاد کردند که به راحتی قابل رفع نمی باشد. مدعای نگارنده این است که اگرچه از دهه ی هفتاد به بعد به همراه رشد ملی گرایی نهان ایده ی اتحاد دو آذربایجان در میان برخی از روشنفکران ریشه دوانده بود و در دوره ی ائلچی بیگ نیز این گروه به حکومت رسیده سیاستی را در این راستا در پیش گرفتند، ولی این کشور در دوره ی بعد از ائلچی بیگ در تلاش بوده تا از طرح این مسئله و مشکلات ناشی از آن در روابط دو کشور جلوگیری کند. طرح این مسایل در چارچوب نظریه ی خطر «پان آذریسم» و «پان ترکیسم» توسط گروه های تندرو ملی گرایی ایرانی و تبلیغ آن توسط برخی از دوایر دولتی - سیاسی خود موجب برانگیختن جمهوری آذربایجان به طرح مسئله ی آذربایجان ایران به عنوان عنصر برقراری موازنه در روابط با ایران شده است.
Machine summary:
"مدعای نگارنده این است که اگرچه از دههی هفتاد به بعد به همراه رشد ملیگرایی نهان ایدهی اتحاد دو آذربایجان در میان برخی از روشنفکران ریشه دوانده بود و در دورهی ائلچی بیگ نیز این گروه به حکومت رسیده سیاستی را در این راستا در پیش گرفتند، ولی این کشور در دورهی بعد از ائلچی بیگ در تلاش بوده تا از طرح این مسئله و مشکلات ناشی از آن در روابط دو کشور جلوگیری کند.
مدعای نگارنده این است که اگرچه از دههی هفتاد به بعد به همراه رشد ملی گرایی نهان ایدهی اتحاد دو آذربایجان در میان برخی از روشنفکران ریشه دوانده بود و در دورهی ائلچی بیگ نیز این گروه به حکومت رسیده و سیاستی را در این راستا در پیش گرفتند، ولی حکومت آذربایجان در دورهی بعد از وی براساس سنت شوروی عمل نموده، این مسئله را در قالب «مسئلهی جنوب» مطرح مینماید.
اول اینکه، به نظر این دیدگاه ایدهی آذربایجان واحد که در میان بخشی از نخبگان سیاسی جمهوری آذربایجان دارای حامیانی است میتواند به عنوان ابزاری توانمند، به خصوص هنگام آشکار شدن ضعف در قدرت حکومت مرکزی جمهوری اسلامی ایران در دستان دولتمردان و سیاستمداران آذربایجان به کار گرفته شود و جمهوری اسلامی ایران را با چالش عمدهی امنیتی مواجه سازد (پیروز مجتهدزاده، رضا حسین پور پویان و یدالله کریمی پور، 1387: 227)."