Abstract:
باوجود توجه و تمایل روزافزون به پژوهش درحوزهی کاربردشناسی بینزبانی، پژوهش در زمینهی ارزشیابی این حوزهی بسیار مهم در زبان دوم هنوز کندتر از ارزشیابی جنبههای دیگر رشد و پیشرفت توانش زبانی فراگیران زبان دوم پیش میرود (روور، ٢٠٠٦). از اینرو، پژوهش حاضر، به سنجش سطح دانش کاربردشناسی غیرفارسیزبانانی میپردازد که فارسی را به عنوان زبان دوم در ایران میآموزند و تاثیر سطح زبانی، زبان مادری و دورههای آموزش زبان فارسی را بر سطح دانش کاربردشناسی این افراد بررسی میکند. بدین منظور، سه آزمون از نوع خودارزیابی، تکمیلگفتمان نوشتاری و تکمیلگفتمان چندگزینهای از مجموعه آزمون هادسون و همکاران (1992، 1995) انتخاب شد و طی چند مرحله برای استفاده در زبان فارسی آماده گردید. شرکتکنندگان در آزمونها، 65 فارسیآموز غیرایرانی بودند که بر اساس سهولت دسترسی، از سه سطح زبانی مقدماتی، میانی و پیشرفته انتخاب شده و بر اساس زبان مادری در چهار خانوادهی زبانی هند و ایرانی، اروپایی، آفریقا-آسیایی و آلتایی و چینی- تبتی قرار گرفتند. دادههای جمعآوریشده با استفاده از شاخصهای توصیفی، ضریب آلفای کرونباخ، ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس یک سویه و آزمون تی مستقل مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که شرکت در دورههای آموزش زبان فارسی در ایران در افزایش سطح دانش کاربردشناسی زبانآموزان تاثیرگذار بوده است و نیز نشان داد که با افزایش سطح زبانی، سطح دانش کاربردشناسی زبانآموزان میتواند افزایش یابد. میانگینها در هر سه آزمون برگزار شده نشاندهندهی تفاوت بین چهارخانوادهی زبانی مورد نظر در این پژوهش بود، اما این تفاوت در تمام موارد، از نظر آماری تایید نشد.
Despite the increasing interest in interlanguage pragmatics research, research on the assessment of this crucial area of second language competence still lags behind the assessment of other aspects of second language competence (Rover, 2006). The present study aimed to assess the pragmatic knowledge of learners of Persian as a second language and to explore the effect of Persian language courses, learners’ mother tongue, and learners’ proficiency level on the development of their pragmatic knowledge. Three pragmatics measures, i.e. a discourse self-assessment test, a written discourse completion test, and a multiple-choice discourse completion test, were chosen from Hudson et al.'s (1992, 1995) test battery. The measures were adapted for Persian language assessment. The tests were administered to 65 Persian language learners who were at beginner, intermediate, and advanced proficiency levels. Convenient sampling was used. Based on their mother tongues, the learners were assignd to four language family groups namely Indo-Iranian, European, Afro-asiatic and Altai, and Sino-Tibetan. Through descriptive statistics, Cronbach's alpha, Pearson correlation coefficient, one-way ANOVA and independent samples t- test, the collected data were analyzed. The results confirmed the effect of Persian language courses on the development of learners’ pragmatic knowledge and also showed that the learners' pragmatic knowledge increased as their Persian language proficiency increased. Comparison of the mean scores on the three pragmatics tests indicated differences among the four language families, but not all these differences were statistically significant.
Machine summary:
سنجش دانش کاربردشناسي فارسيآموزان غيرايراني : بررسي نقش دوره هاي آموزش زبان فارسي، زبان مادري و سطح زباني زبان آموزان 1 عليرضا احمدي دانشيار زبان هاي خارجي و زبان شناسي- دانشگاه شيراز ليلا نقوي دانش آموخته ي کارشناسي ارشد آموزش زبان فارسي به غير فارسي زبانان چکيده باوجود توجه و تمايل روزافزون به پژوهش درحوزه ي کاربردشناسي بين زباني، پژوهش در زمينه ي ارزشيابي اين حوزه ي بسيار مهم در زبان دوم هنوز کندتر از ارزشيابي جنبه هاي ديگر رشد و پيشرفت توانش زباني فراگيران زبان دوم پيش ميرود (روور، ٢٠٠٦).
همان طور که کسب توانش ارتباطي در زبان مقصد، در حوزه ي آموزش زبان دوم ، بسيار مورد توجه بوده است ، سنجش کاربردشناسي بين زباني نيز بايد به عنوان گامي بسيار مهم براي محققان و معلمان زبان در نظر گرفته شود (ياماشيتا، ١٩٩٦)، زيرا محتوا و شکل تدريس زبان اغلب به طور قابل ملاحظه اي تحت تأثير محتوا و شکل آزمون زبان است .
در حوزه ي تحقيقات داخلي، حوزه ي آزمون سازي، به ويژه در سال هاي اخير، مورد توجه برخي محققان و علاقه مندان به آموزش زبان فارسي به غيرفارسيزبانان بوده است (موسوي، ١٣٧٩؛ متاني، ١٣٩٠؛ ممقاني، ١٣٩٠؛ صحرايي و جليلي، ١٣٩١)، پژوهش هايي نيز به موضوع کاربردشناسي پرداخته اند و با مقايسه ي راهبردهاي به کاررفته توسط فارسيزبانان و فارسيآموزان در توليد کنش هاي گفتاري مختلف ، توانش کاربردشناسي فارسيآموزان را مورد بررسي و مطالعه قرار داده اند (مدرسي تهراني و تاجعلي، ١٣٩١؛ غياثيان ، اسلامي راسخ ، وکيليفرد و صداقت ، ١٣٩٢) با اين حال به نظر ميرسد در حوزه ي سنجش و ارزشيابي کاربردشناسي غيرفارسيزبانان ، پژوهش چنداني صورت نگرفته است .