Abstract:
امروزه پدیدارشناسی با تاکید بر توصیف مستقیم امور و توجه به تجربه زیسته افراد مورد توجه حوزه های مختلف قرار گرفته است. در این بین پدیدارشناسی مرلوپونتی با تاکیدی که بر نقش بدن دارد توجه محققان حوزه پزشکی را به خود جلب کرده است. مرلوپونتی در پدیدارشناسی خود تعریف جدیدی از بدن ارائه می دهد که آن را «بدن زیسته» می نامد. بدن زیسته که در مقابل مفهوم مکانیکی بدن قرار دارد محور ذهنیت و در- جهان- بودن انسان محسوب می شود و در واقع تمام ابعاد وجودی انسان را در بر می گیرد. چنین تعریفی از بدن این امکان را در اختیار پزشکان قرار می دهد تا آنها در مداخلات پزشکی خود علاوه بر توجه به بعد فیزیولوژیکی بدن، ابعاد وجودی آن را نیز در نظر بگیرند و با توجه به تجربه زیسته افراد به معنای جدیدی از بیماری و نیز سلامت دست یابند. در این مقاله می کوشیم تا ضمن با بررسی این مفهوم جدید از بدن و خصایص آن نقش آن را در حوزه پزشکی تشریح کنیم.
Today, phenomenology, with an emphasis on direct explanations with regard to the lived experience of people is interest of different areas. With emphasis on body, Merleau- Ponty's phenomenology is considered in medical science. In his phenomenology, Merleau- Ponty gives new definition of body and names it lived body. Lived body is against of mechanical body and is the central of subjectivity and being- in- the – world and included all of existential aspects of man. Such definition enable doctors to consider all of existential aspects of man besides his physiological and same understanding of the disease based on the patient lived experience. This paper attempts to examine the implications of this new concept of the body as it is described in the medical field.
Machine summary:
چنين تعريفي از بدن اين امکان را در اختيار پزشکان قرار ميدهد تا آنها در مداخلات پزشکي خود علاوه بر توجه به بعد فيزيولوژيکي بدن ، ابعاد وجودي آن را نيز در نظر بگيرند و با توجه به تجربه زيسته افراد به معناي جديدي از بيماري و نيز سلامت دست يابند.
اشياي جهان نيز در صورتي معنادار ميشوند که بدن انسان با آنها ارتباط يابد: «بدن خاستگاه بقيه امور است ، جنبشي که گوياي خود است ، باعث ميشود امور ديگر به مثابه اشيا ذيل چشمان و دست هاي ما شروع به ايجاد نمايند»(٢٠٠٥:١٤٦ ,Merleau- ponty).
از منظر پديدارشناسي تنانه ، بيماري فقط اختلال موضعي در بخشي از بدن بيمار نيست ، بلکه دغدغه وجودي فراگيري است که باعث ميشود تا تمامي فعاليت هاي روزمره ، عادت ها، طرح ها و نيز اهدافي که بيمار براي آينده خود دارد بر هم بخورد.
پديدارشناسي مرلوپونتي با اصطلاحات خاص خود ميتواند زمينه مناسبي را براي تشريح تغييرات موجود در زندگي و جهان بيمار فراهم آورد؛ اصطلاحاتي چون بدن زيسته ، قصديت جنبشي، قوس قصدي.
(ponty, 2004: 45 از نظر مرلوپونتي، ديدگاه علمي که هيچ ارجي براي نگرش هاي فردي قائل نيست ، نه کامل است و نه مستقل ؛ زيرا به وجود انسان درگير با جهان نياز دارد.
توصيف بيمار از بيماري خودش مبتني بر تجربه بيواسطه اي است که از آن دارد، در حاليکه پزشک نگاه علمي به بيماري دارد و اين امر باعث ميشود تا پزشک و بيمار در درون بافت جهان هاي متفاوتي با همديگر ارتباط بر قرار کنند که هر جهاني افق معنايي خاص خود را دارد.