Abstract:
با رشد مجلات و پژوهش های ادبی دانشگاهی در سال های اخیر، رویکردهای آسیب شناختی در جهت تبیین ضعف ها و کاستی های این پژوهش ها شکل گرفته است. اما به نظر می رسد اغلب این پژوهش ها به توصیف معلول پرداخته-اند و کمتر رویکردی علی به تحلیل این مساله دارند.
در این مقاله پژوهش های ادبی دانشگاهی در سه سطح مورد بررسی قرار گرفته اند: سطح اول به بررسی هژمونی های ایدئولوژیک حاکم بر تلقی از ماهیت ادبیات و پژوهش ادبی در ایران و تاثیرات آن ها در پژوهش های ادبی دانشگاهی اختصاص یافته است. بر این اساس الگوهای فکری حاکم بر پژوهش های ادبی، نوعی ماهیت تعلیمی، تفسیری، توصیفی و ذوقی را برای آن متصور می داند. سطح دوم به «روش پژوهش» در پژوهش های ادبی دانشگاهی می پردازد و به کاربردن نظریه های ادبی را به عنوان «روش علمی» برای پژوهش ادبی با توجه به رویکردهای فرارشته ای، کثرت گرایی نظری، نگاه پساپارادایمی و مرکزگریز به این نظریه ها با پرسش مواجهه می کند و در سطح سوم نیز اجزای یک مقاله ی علمی پژوهشی با طرح مفاهیم روش شناسی هرمنوتیک و مساله مندسازی مورد توجه قرارگرفته است؛ اجزایی که نتایج این پژوهش نشان می دهد اغلب کلیشه ای و غیرضروری پنداشته می شوند.
With the growth of academic journals and literary studies in recent years, pathological approaches in explaining the shortcomings of this research has taken place. But it seems that most of these studies have focused on the description of the effect and not cause and effect approach
This paper studies the academic literature are studied at three levels: the first level is understanding the nature of the ideological hegemonies in persian literary studies and their impact on literary research in academic Journald. the thought patterns of the literary studies consider an educational, descriptive and tast postition to it. . The second level to the "Methods" in the university's research and apply literary theories as the "scientific method" to literature study according to transdisciplinary approaches, theoretical pluralism, look postparadigmatic state and centrifugal exposure to this theory questions, and in the third level components of a research article with the concepts of hermeneutic methodology and is considered problematization. The components that It seems are considered most stereotypical and unnecessary .
Machine summary:
در این جستار، مبانی روششناختی پژوهشهای ادبی در ایران براساس رویکردهای نو علوم انسانی و مطالعات ادبی، و مفاهیم جدید در فلسفة علم ارزیابی انتقادی شده و به این پرسشها پاسخ داده شده است: پژوهشگر ادبی در ایران تا چه اندازه یک متفکر و منتقد ادبی و تا چه میزان نگارندة تتبعاتی سطحی در آثار عمدتا نخبة ادبی است؟ آنچه بحران نقد ادبی دانشگاهی در ایران خوانده میشود، چه علتهایی در سطوح و ابعاد مختلف دارد؟ 1-2.
اما این تقسیمبندی از ابعاد مختلف قابل نقد است؛ برای مثال، ذیل «مقالات متفرقه» مقالات مرتبط با ادبیات تطبیقی، پژوهشهای کتابشناختی، بررسیهای ادبی، معرفی نظریهها و ردهبندی آثار ادبی یا تعریف برخی کلیات و اصطلاحها جای گرفتهاند؛ درحالی که آنچنان که در پژوهش پیشرو خواهیم دید، اکثر مقالههایی که متن خاصی را تفسیر نمیکنند و مسائلی همچون ردهبندی آثار ادبی یا تبیین برخی کلیات ادبی را درنظر دارند، در مقایسه با مقالاتی با رویکرد تفسیر متون، رویکرد پژوهشی بیشتری دارند؛ بنابراین، قرار دادن این مقالهها ذیل عنوان «متفرقه»، آنها را بیهویت میکند.
الگوهای مسلط فکری در زمینة «ماهیت ادبیات» نیز در رویکردهای غالب نقد دانشگاهی تأثیر بسزایی دارند؛ برای مثال، تلقی «شهودی» از ماهیت ادبیات فارسی و قائل شدن ساختار زیباییشناسی «دیگرگونه» این نتیجه را درپی داشته است که «برخلاف ادبیات غربی که با نظریه و استدلال قابل بررسی است»، درک ادبیات فارسی با «بهکارداشت ذوق و تجربة فردی حاصل میشود و قوة نقد و تحلیل میبخشد» (محبتی، 1388: 52) و یا ادبیات فارسی ماهیتی «تکمعنا» و «گزارشگونه» دارد و درنتیجه «نمیتوان روی آن پژوهش کرد و یا نقد نوشت» (مقدادی، 1386: 32-36).