Abstract:
عرفان خراسان از قرن سوم تا قرن ششم ه.ق. بیشترین گستردگی را در فرهنگ و ادب پارسی داشته و از قرن ششم به بعد، خاصّه از قرن هفتم، عرفان نظری با ظهور محیی الدینبن عربی گستردگی بیشتری یافتهاست. آنچه موجب شکلگیری عرفان نظری و عملی شده؛ نوع نگاه متفاوت عارفان به مقولۀ وحدت است. علیرغم پژوهشهای بسیار دربارۀ وحدت / توحید، به مسئلۀ خلق در کنار حق و تفاوت سلوک در ارتباط با مقولۀ وحدت توجه نشدهاست. براین اساس، آثار منظوم عطار نیشابوری به عنوان نمایندۀ عرفان خراسان و آرای ابنعربی در فصوصالحکم و فتوحاتمکیّه مورد مداقّه قرارگرفت و ابیات و مطالبی که وحدت یا توحید، نگاه به خلق و مراتب هستی را تبیین میکرد، استخراج و با توجه به شروح، تحلیلهای لازم به دست داده شد. حاصل آنکه در عرفان خراسان نگاه به خالق و توجه صرف به او در رأس حرکت سالک قرار دارد و در عرفان عراق، توجه به خلق و حق توأمان مورد نظر است. عارفان خراسان خلق را سراب و سایه میدانند و در عرفان ابنعربی، خلق عین حق است. از سوی دیگر، مسئلۀ دستیابی به عالیترین مرتبۀ وحدت در عرفان خراسان در جایگاه تجلی سیمرغ (مرتبۀ واحدیت در تطبیق با عرفان نظری) و در عرفان وجودی ابنعربی تعیّن احدیّت است. اساس سلوک عرفان خراسان توجه صرف به حق و نفی وجود و اساس عرفان عراق خودشناسی و پذیرش اصالت وجود است.
The mysticism of Khorasan from the third century AH to the sixth century AH has had the widest extent in the Persian culture and literature. From the sixth century AH onwards, especially from the seventh century AH, theoretical mysticism has become more widespread with the introduction of Muhyiddin Ibn Arabi. What has lead to the creation of theoretical and practical mysticism is the mystics’ different views of the category of unity. Despite numerous researches on unity/ monotheism, no attention has been paid to the issue of creation beside truth and the difference of spiritual wayfaring in relation to the category of unity. With this in mind, poetical works of Attar Neyshabouri as the representative of the mysticism of Khorasan, and Ibn Arabi’s thoughts in the The Bezels of Wisdom and The Meccan Illuminations were examined closely, and the verses and the parts indicating unity or monotheism, look at creation, and levels of the world were extracted, and the necessary analyses were offered based on the explanations. It was concluded that in the mysticism of Khorasan, the look at the creator and mere attention to him is at the beginning of the movement of the spiritual wayfarer, and that in the mysticism of Iraq, attention is drawn to both creation and truth. The mystics of Khorasan view creation as mirage and shadow, while creation is the truth itself in the mysticism of Ibn Arabi. On the other hand, the issue of achieving the highest level of unity in the mysticism of Khorasan is in the position of the manifestation of phoenix (the level of unicity in comparison with theoretical mysticism) and in the existential mysticism of Ibn Arabi is in the determination of the oneness of God. The basis of spiritual wayfaring in the mysticism of Khorasan is the mere attention to the truth and the rejection of existence, while the basis of mysticism of Iraq is self-awareness and the acceptance of existence authenticity.
Machine summary:
براین اساس ، آثار منظوم عطار نیشابوری به عنوان نمایندة عرفان خراسان و آرای ابن عربی در فصوص الحکم و فتوحات مکیه مورد مداقه قرارگرفت و ابیات و مطالبی که وحدت یا توحید، نگاه به خلق و مراتب هستی را تبیین میکرد، استخراج و با توجه به شروح ، تحلیل های لازم به دست داده شد.
این مقاله ، درصدد است به پرسش های زیر پاسخ دهد: الف : عطارنیشابوری و ابن عربی، از مقولۀ «وحدت » چه تعریف و برداشتی داشته اند؟ ب : از نظر دو عارف مذکور، حق با خلق چه نوع ارتباط و تعلقی دارد؟ آیا مخلوق ، عین حق است و یا ظهور خیالی و سراب گونۀ اوست ؟ ١-٢- پیشینیۀ تحقیق دربارة توحید و وحدت پژوهش های بسیاری صورت گرفته اما تاکنون ، دربارة بررسی تطبیقی وحدت عرفانی در عطارنیشابوری و ابن عربی پژوهشی در قالب مقاله یا پایان نامه صورت نگرفته است .
همه باقی به تســـت و تو نهانی درون جان و بیرون جهانی جهان از تو پر و تو در جهان نه همـه در تو گم و تو در میـان نـه نهان و آشـــکارایی همیشـــه نه در جا و بر جایی همیشـــه (عطار نیشابوری، ١٣٨٨: ٨٨ - ٨٩) در مختارنامه نیز، عطار نیشابوری حق را از شدت ظهور پنهان دانسته است : بس پیدایی از آنکه بس پنهانی بیرون جهانی و درون جانی (عطارنیشابوری، ١٣٨٦الف : ٧٧) ابن عربی در جلد اول فتوحات مکیه گوید: فإن الاثنین لاتوجد ابدا ما لم تضف إلی الواحد مثله و هو الاثنین و لا تصح ما لم تزد واحدا علی الاثنین و هکذا إلی ما لایتناهی، فلواحد لیس العدد و هو عین العدد ای به ظهر العدد فالعدد کله واحد»١(ابن عربی،١٤٠٥: السفر الاول : ٦٤) همانا دو هرگز به وجود نمیآید تا زمانی که یک ، به مثل آن نیفزایی و این حقیقت ، دو است و سه شکل نمیگیرد، مادام که یکی بر دو اضافه نکنی و همچنین است اعداد دیگر تا بینهایت .