Abstract:
متعاقب انقلاب های ملی که باعث پیدایش شکل جدیدی از دولت، موسوم به دولت ـ ملت شد، شاهد اجرای عملی نظریات تفکیک قوا بودیم. من بعد، اصول بنیادین سازماندهی قدرت در دولت های مدرن بر روی نظریات تفکیک قوا و برداشت های مختلفی از آن قرار گرفت. به منظور جلوگیری از تمرکز قدرت و سامان بهتر امور سیاسی بر اساس نظریه ی تفکیک قوا، دولت های ملی به توزیع قدرت سیاسی از طریق ایجاد سه قوه ی مقننه، مجریه و قضائیه و جداسازی ساختاری و کارکردی آنها مبادرت ورزیدند. بدین ترتیب، سازمان سیاسی دولت های جدید بر اساس وضعیت سه گانه ای از اختلاط، جدایی و مشارکت میان قوای سه گانه شکل گرفته است. البته اصل تقسیم و جدایی کارکردهای دولتی و وظایف حکومتی و سپردن اجرای اختصاصی هر حوزه به قوه ای مستقل، هیچ گاه تضمینی برای ایجاد نظامی مردم سالارانه و گردش قدرت سیاسی میان نخبگان نبوده است.
مقاله ی حاضر با هدف ارائه ی پاسخ مناسب به چرایی طرح و چگونگی اجرای نظریات تفکیک قوا و بررسی انواع و اشکال عینی و مصداقی آن نزد دولت های مختلف، پاسخ دهی به این سوال اصلی را وجهه ی همت خود قرارداده است که، علل و میزان دوری و نزدیکی اشکال سه گانه اختلاط قوا، تفکیک کامل و نسبی قوا از اصول شناخته شده ی دموکراسی چیست؟ فرضیه ی پژوهش حاضر این است که اجرای حقیقی و کامل اصل « نظارت و توازن » میان قوه های سه گانه، باعث محدودیت بیشتر قدرت و تعاملات سازنده تری شده است؛ به طوری که فقط در رژیم منعطف مشارکت قوا، شاهد ایجاد بهینه ی « تعادل قدرت » و « توازن دموکراتیک» از طریق تفکیک نسبی قوا هستیم.
Following the national revolutions which caused the creation of a new formation of state known as nation-state، we have witnessed the practical implementation of Theories of Separation of Powers. Ever since، the functional principles of organizing power in the modern state were based on the new theories about the separation of powers and their different perceptions. As a matter of fact، in order to prevent the centralization of power and to build a better organization of political affairs on the basis of Theory of Separation of Powers، the nation-states tried to the divide political power into three branches: the executive، the legislative and the judicial powers and separate them on the basis of their structures and functions. The present paper will attempt to identify the cause and the extent of remoteness or closeness of the ternary shapes of the combination of powers، relative or complete separation of powers of the known principles of democracy. The basic argument of the present research is based on the point that the true and complete implementation of the principle of “check and balance” among the ternary branches has caused more limitation on the power and constructive interactions; as a result، in a lenient system of the contribution of powers we witness the creation of a kind of “power equation” and “democratic balance” through the relative separation of powers.
Machine summary:
"مقاله ی حاضر با هدف ارائه ی پاسخ مناسب به چرایی طرح و چگونگی اجرای نظریات تفکیک قوا و بررسی انواع و اشکال عینی و مصداقی آن نزد دولت های مختلف ، پاسخ دهی به این سوأل اصلی را وجهه ی همت خود قرارداده است که ، علل و میزان دوری و نزدیکی اشکال سه گانه اختلاط قوا، تفکیک کامل و نسبی قوا از اصول شناخته شده ی دموکراسی چیست ؟ فرضیه ی پژوهش حاضر این است که اجرای حقیقی و کامل اصل " نظارت و توازن " میان قوه های سه گانه ، باعث محدودیت بیشتر قدرت و تعاملات سازنده تری شده است ؛ به طوری که فقط در رژیم منعطف مشارکت قوا، شاهد ایجاد بهینه ی " تعادل قدرت " و " توازن دموکراتیک " از طریق تفکیک نسبی قوا هستیم .
بنابراین باید اذعان داشت که در شکل اجرایی تفکیک قوا، این امکان وجود دارد که علی رغم جدایی ظاهری حوزه های عملکردی میان قوای سه گانه ، فرآیند حقیقی توزیع قدرت و تقسیم اقتدار میان نهادها و دولت مردان صورت نگرفته باشد، امری که باعث گردش پیوسته ی نخبگان می شود.
اما الزاما اشکال اجرایی مختلف تفکیک قوا هیچ گاه تضمینی برای نیل به دموکراسی نبوده است ، زیرا که در برخی از دولت ها با وجود جدایی ظاهری حوزه های عملکردی میان قوای سه گانه ، اما باز هم فرآیند حقیقی توزیع قدرت سیاسی صورت نپذیرفته است ."