Abstract:
اندیشهی پیچیدگی تقلیلناپذیر حیات را مایکل بیهی برای نقد نظریهی تکامل داروین با تکیه بر یافتههای بیوشیمی بکار برده است. وی آن را سازگانِ یکپارچهای تعریف میکند که اجزای آن لزوماً در عین متعامل و هدفمندبودن، کارکرد ویژه ای دارند. بیهی با تشریح دستهای از واکنشهای بیوشیمیایی که در طبیعت رخ میدهد، انتخاب طبیعی را نقضپذیر معرفی میکند. وی با استناد بر روششناسی علمی و همچنین پیشفرضهای موجود در فلسفهی علم خود، استدلال پیچیدگی تقلیلناپذیر حیات را معرفی کرده است و به پاسخگویی علمی به نقدهای تجربی و روششناختی تکاملگرایان میپردازد. بیهی حیات را به دو بخش تقلیلپذیر و تقلیلناپذیر تقسیم میکند. وی بنابر نظریهی خود مبنی بر تقلیلناپذیربودن حیات در سطح مولکولی و بنیادی، نظریهی تکامل را که فرایند تدریجی دارد در بخش مولکولی حیات ابطال شده معرفی میکند. روی همرفته، با توجه به گزارشها و پژوهشهای علمی گوناگون انجامگرفته توسط بیهی و پیروان نظریهی وی، استدلال پیچیدگی تقلیلناپذیر در حال حاضر مصداقِ استدلال از طریق بهترین تبیین است که میتواند راهکار علمی مناسبی برای تبیین منشأ حیات ارائه داده، و هدایت و طراحیشدگی آن را نشان دهد.
For the first time, the concept of irreducible complexity was proposed by Michael Behe in order to criticize Darwin’s theory of evolution based on biochemical facts. He has defined the concept as a single system containing purposeful and interacting parts in which its components possess particular functions. Behe rejects the theory of natural evolution through explaining of biochemical reactions, in details, occurred in environment. Providing scientific evidence and methodology, as well as numerous pre-assumptions in the realm of philosophy of science, Behe demonstrates his inference concerning to irreducible complexity, and answers scientifically to the empirical and methodological objections of the critiques. He divides the life into two parts including reducible and irreducible sections. Based on his theory regarding non-irreducibility of life, Behe invalidates the theory of evolution, possessing gradual processes, in molecular level. Overall, according to various findings and researches made by Behe and the proponents of his theory, the inference of irreducible complexity is now as an inference to the best explanation suggesting appropriately a scientific approach for disclosing the life origin and exhibiting the life has been guided and designated.
Machine summary:
استدلال پیچیدگی تقلیلناپذیر با چنین مؤلفههایی موردحمایت حامیان طراحی هوشمند قرار میگیرد، چراکه اگر سازگانی با چنین ویژگیهای در طبیعت وجود داشته باشد، آنگاه نقض و شاهدی علیه نظریۀ تکامل خواهد بود؛ زیرا چنین سازگانی اگر کامل و یکباره بهصورت فعلی ایجاد نشود، یا هیچ عملکردی نخواهد داشت، یا شاهد کارکرد زیانبخش و مضر برای سازگان خواهیم بود (Poole 2012: 29) و فقدان عملکرد یا عملکرد مضر به سازگان شانس انتخابشدن ازسوی فرایند انتخاب طبیعی را نخواهد داد، چراکه انتخاب طبیعی فقط حالتی را حفظ یا گزینش میکند که دارای عملکرد برتری باشد.
ازطرفی چون او از پیچیدگی تقلیلناپذیر این بخش آگاهی دارد، بهادعای تحدی داروین، که گفته بود درصورت وجود سازگانی که ازطریق فرایند تکاملی موردادعای من بهوجود نیاید نظریۀ من شکست خواهد خورد (Darwin 1988: 154)، پاسخ عملی میدهد و نقض نظریۀ وی را با رویکرد مولکولی نشان میدهد؛ دراینصورت استدلال پیچیدگی تقلیلناپذیر او در تبیین حیات و پیچیدگی آن ادعایی بیرقیب خواهد بود؛ ج) بیهی حیات را به دو بخش مولکولی (تقلیلناپذیر) و غیرمولکولی (تقلیلپذیر) تقسیم کرده است و تبیین آنها را با دو سازوکار مختلف بیان میکند.
این استدلال درصورتی از اعتبار و ارزش منطقی برخوردار است که بتوان تبیین پیدایش موجودات را به حصر عقلی فقط به این دو نظریه منحصر کرد، و با انکار یکی رقیب آن را اثبات کرد، ولی درحالحاظر بهطور منطقی نمیتوان چنین حصر عقلی را پذیرفت؛ چراکه امکان پیشبینی فروض دیگر همچنان در جامعۀ علمی وجود دارد، اما ازآنجاکه امروزه از میان دو فرض موجود، نظریۀ تکامل و طراحی هوشمند، اندیشۀ طراحی هوشمند تبیین بهتر و معقولتری از فرایند پیدایش حیات در سطح مولکولی آن ارائه میدهد، پس میتوان آن را باتوجهبه شرایط، شواهد، و ادلۀ علمی درحالحاضر بهترین تبیین از حیات قلمداد کرد وآن را مصداق استنتاج ازطریق بهترین تبیین دانست.