Abstract:
روشهای تامین مالی برای تداوم فعالیت و رشد شرکت بسیار موثرند و موجب ادامه حیات شرکتها میشوند. تامین مالی به روشهای مختلف صورت گرفته و ساختار سرمایه شرکتها را شکل میدهند. مدیران ترکیب ساختار سرمایه شرکتها را به نحوی مدیریت کرده که باعث افزایش ارزش شرکت و بیشینه سازی ثروت سهامداران گردد. این پژوهش به بررسی نقش تعدیلگری ارزشگذاری نادرست سهام بر رابطه بین عدم تقارن اطلاعاتی و ساختار سرمایه میپردازد. نمونه آماری این پژوهش را 142 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران تشکیل میدهند. برای محاسبه متغیر ارزشگذاری نادرست سهام از اختلاف قیمت معاملاتی و ارزش ذاتی سهام، برای محاسبه عدم تقارن اطلاعاتی از اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش و برای محاسبه ساختار سرمایه نیز از نسبت کل بدهی استفاده شده است، تاثیر متغیرهای اندازه شرکت، قابلیت مشاهده، سودآوری و رشد شرکت نیز کنترل گردیدهاند. جهت آزمون فرضیههای پژوهش از رگرسیون خطی چند متغیره مبتنی بر دادههای تابلویی بهره گرفته شده است. نتیجه پژوهش حاکی از وجود ارتباط معنادار و معکوس بین عدم تقارن اطلاعاتی و ساختار سرمایه است. نتایج بررسی نقش تعدیلگری ارزشگذاری نادرست سهام نیز نشان میهد که متغیر ارزشگذاری نادرست سهام باعث تعدیل رابطه عدم تقارن اطلاعاتی و ساختار سرمایه میگردد، لذا برای بررسی دقیقتر این رابطه، شرکتها به گروههای بیش ارزشگذار و کم ارزشگذار تفکیک و موضوع پژوهش در این دسته شرکتها با هم مقایسه میشوند. مقایسه نتایج رگرسیون نشان داده، در شرایط عدم تقارن اطلاعاتی شرکتهای کم ارزشگذار در مقایسه با شرکتهای بیش ارزشگذار بیشتر از بدهی استفاده میکنند.
Methods of financing are effective for the life companies, continuation and growth of the company highly. There are various methods for financing and capital structure to form. Managers’ management combined firm's capital structure in a way that increases the value of the company and maximizes shareholder wealth. This study investigates the moderator role of incorrect stock valuation and capital structure focuses on the relationship between information asymmetry. The sample consisted of 142 companies listed in the Tehran Stock Exchange for the time period 2010-2016. To calculate the variable valuation of incorrect stock of the difference between the market price and the intrinsic value of the stock, to calculate the information asymmetry of the difference between bid and ask price and to calculate the capital structure as well as the ratio of total debt is used, the impact of size, visibility, profitability and growth companies have been controlled. Multivariate linear regression to test the research hypotheses based on panel data has been used. Research results indicate a significant correlation between asymmetry of information and capital structure. The results of the role of moderator stock misvaluation also shows that the stock misvaluation makes adjustments relationsheb between information asymmetry and capital structure result, to groups of High Valuation and under valuation to separate the issue of research in this category with are compared. Compare the regression results in the category indicated; in terms of information asymmetry companies’ appraiser under valuation compared to more companies use more debt.
Machine summary:
، از طرف ديگر چنانچه در بازار سرمايه قيمت گذاري بيشتر از واقع صورت گرفته باشد شرکت ها براي تأمين مالي از سرمايه استفاده ميکنند چرا که تأمين مالي به روش صدور سهام در زماني که قيمت سهام بيشتر از واقع بوده حداقل باعث حفظ منافع سهامداران فعلي شرکت شده و جذب وجوه مورد نياز باصرف زمان و پژوهش هاي حسابداري مالي و حسابرسي شماره ٣٧/ بهار ١٣٩٧ هزينه کمتر صورت ميگيرد.
در حقيقت در اين پژوهش سعي ميشود به اين مسائل پاسخ داد: چرا با وجود منطقي بودن تئوري سلسله مراتبي محققان مختلف به نتايج تجربي متضادي دست يافته اند؟ با توجه به اهميت فوق العاده ساختار مطلوب سرمايه در موفقيت شرکت ها، رفتار تأمين مالي شرکت ها با استفاده از کدام تئوري توجيه ميشود؟ عدم تقارن اطلاعاتي چگونه بر ساختار سرمايه تأثير مي گذارد؟ شايد با اعمال قيمت گذاري اشتباه به تئوري سلسله مراتبي، تناقض هاي به وجود آمده در تحقيقات صورت گرفته را توجيه نمود.
به عبارتي هر چه عدم تقارن اطلاعاتي شرکتي افزايش يابد، شرکت مورد نظر (بدون توجه به بيش ارزش گذاري و کم ارزش گذاري سهام ) پژوهش هاي حسابداري مالي و حسابرسي شماره ٣٧/ بهار ١٣٩٧ براي تأمين وجوه مورد نياز خود کمتر از بدهي استفاده کرده و بيشتر از منابع سرمايه استفاده ميکند.
Goyal, (2003), “Testing the Pecking Order Theory of Capital Structure”, Journal of Financial Economics Vol. 67, PP.
H, (1976), “The Theory of Firm: Managerial Behavior”, Agency Cost and Ownership Structure, Journal of Financial Economics, Vol. 3, PP.
147-153 35) Petacchi, R, (2015), “Information Asymmetry and Capital Structure: Evidence from Regulation FD”, Journal of Accounting and Economics, 59(2), PP.