Abstract:
نظریه معاصر مدّعی است نظام ادراکی انسان اساسا استعاری است و استعاره بهشکل ناخودآگاه و غیراختیاری، در زندگی روزمرّه انسان بهکرّات بهکار میرود. این دیدگاه را نخستینبار در سال 1980 جورج لیکاف و مارک جانسون با انتشار کتاب استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم مطرح کردند. نگرش استعاری سهروردی در روایتهای شهودی خویش عنصر بلاغی مسلّط بر سبک شخصی اوست. بر این اساس در این مقاله ابتدا به دستگاه فکری و نظام معرفتی «حکمت اشراق» پرداخته شده است. همچنین تجربه عرفانی سهروردی در رسالة «عقل سرخ» که در قالب زبان استعاری ظهور یافته، طبق نظریه استعارة مفهومی بررسی شده است. درنتیجه با تبیین مفهوم «تجربه عرفانی» و تحلیل زبان استعاری، نظام استعارهپردازی شیخ اشراق حول دو کلان استعاره «تن قفس است» و «روح پرنده است» و استعارههای وابسته به آن قابل شناسایی است. همچنین نشان داده میشود که زبان استعاری سهروردی در رسالة «عقل سرخ» کوشش خلّاقانهای است برای تجسّم بخشیدن به عالم مثال که از ابداعات اصلی اوست.
The new outlook on metaphor opposes the traditional outlook. The new idea of the outlook rejects the idea that metaphors have an absolutely linguistic and literary nature. This outlook introduced by Lakoff and Johnson in their work called "Metaphors". Liveby (1980) believes that people make use of metaphors in their daily lives. Metaphorical attitude of Suhravardi makes allegory a dominant rhetorical element in his style. To show his theosophical world, Suhravardi mostly used metaphoric concepts. In this paper, by referring to the ontological system of Suhravardi which is known under the name of “Hikmat-I Ishragh”; the relation between mystical experience and metaphorical language in Suhravardi’s "Aghl-e- Sorkh" is examined. The theory of conceptual metaphor is being used as theoretical frame work. In conclusion by recognizing the function of “"God is light” and “Spirit is bird” as macro metaphors it is possible to analyze the metaphorical system and cornerstone of thoughts of Suhravardi. Metaphorical mapping makes appropriate categories for Suhravardi 's abstract analysis and shows intratextual coherence of "Aghl-e- Sorkh" with primary mapping.
Machine summary:
(نصر، ١٣٨٦، ص٩٢) اساسا در حکمت اشراق است که تلاش می شود تا مکاشفه ، مشاهده و الهام برای تبیین مسائل فلسفی و هستی -شناختی به رسمیت شناخته شود و سهروردی در همین هیجانات روحی و اشراقی است که با استعاره پردازی ، تجربۀ عرفانی خود را بازنمایی می کند؛ اینجاست که مرزهای جهان معنوی او با مرزهای هنری اش پیوند می یابد «و تا به اعماق این زبان نرویم از تجربه های روحی او آگاهی نخواهیم یافت ».
تحلیل زبان استعاری «عقل سرخ » رسالۀ ١٥ پاراگرافی «عقل سرخ » را می توان در هفت مرحلۀ اجمالی تقریر کرد: ١- راوی با سؤال عجیبی که دوستی از دوستان عزیز از او می پرسد، توجه مخاطب را جلب می کند: «مرغان زبان یکدگر دانند؟»(سهروردی ، ١٣٧٢، ص٢٢٦) ٢- راوی شخصیت خود را در قالب پرندة باز تجسم می کند که در ابتدای آفرینش در ولایت اصلی همراه دیگر بازان بوده است تا اینکه ناگاه به دام صیادان قضا و قدر می افتد.
» (همان ، ص٢٢٩) نتیجه گیری با دقت در مفاهیم استعاری به کاررفته در این رساله و دیگر آثار سهروردی مشخص می شود که حادثۀ اصلی و کانونی بیشتر تجربیات عرفانی نوعی مواجهه با امر قدسی است که سهروردی آن را محور رساله های خود قرار می دهد.