Abstract:
به تصریح قرآن کریم، یکی از موارد هشتگانهی تخصیص زکات، «مولّفه قلوبهم» است. در این مورد پرسشهای متعددی قابل طرح میباشد؛ از جمله این که آیا این سهم ویژهی مسلمانان ضعیفالایمان است یا مخصوص کافران متمایل به اسلام یا هردو؟ و آیا حکومت اسلامی میتواند از این سهم برای کمک به برخی دولتهای غیر مسلمان استفاده کند تا از این راه، حمایت آنان را در نهادهای تصمیمگیری بینالمللی به نفع اهداف خود جلب نماید؟ همچنین، در شرایطی که کشور اسلامی خود با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکند، کمک به دیگر کشورها و ملتها چه توجیه عقلانی و شرعی دارد؟ دلایل و شواهدی چند نشان میدهد که سهم «مولّفه قلوبهم» عام بوده و شامل مسلمانان و کفار میشود و دولت یا مردم مسلمان میتوانند از این سهم برای کمک به گروهها و ملتهای هدف سود جویند تا در راستای مصالح ملی و دینی، آنان را به مواضع حکومت اسلامی متمایل سازند. از سوی دیگر، پرداخت زکات در موارد یادشده، افزون بر سهم مولّفه قلوبهم، از سهم «فی سبیل الله» هم امکانپذیر میباشد، چنانکه حکومت اسلامی میتواند از منابع دولتی دیگر همچون انفال نیز برای اهداف ذکر شده هزینه نماید. دلیلی بر نسخ این حکم پس از رحلت پیامبر
( صلی الله علیه و آله و سلم )یا سقوط آن در عصر غیبت نیز وجود ندارد. با این حال، در پرداخت این سهم بایستی مصالح عمومی و منافع ملی مورد توجّه قرارگیرد و با انجام کار کارشناسی دقیق،
صرفا زمانی به چنین پرداخت هایی اقدام شود که سود بیشتری را نصیب اسلام و مسلمانان گرداند.
Machine summary:
"(توبه/60) در این مورد پرسشهای متعددی قابل طرح میباشد؛ از جمله این که هدف از تخصیص این سهم چیست و چه مصادیقی را شامل میشود؟ آیا ویژهی مسلمانان ضعیفالایمان است یا مخصوص کافران متمایل به اسلام یا هردو؟ کیفیت پرداخت آن چگونه است؟ آیا حکومت اسلامی میتواند از این سهم برای کمک به برخی دولتهای غیر مسلمان استفاده کند تا از این راه، حمایت آنان را در نهادهای تصمیمگیری بینالمللی به نفع اهداف خود جلب نماید؟ آیا دولت یا مردم مسلمان میتوانند از این سهم برای کمک به ملتهای ضعیف نگهداشتهشدهی فکری، فرهنگی و اقتصادی سود جویند تا در راستای مصالح ملی و دینی، آنان را به مواضع حکومت اسلامی متمایل سازند؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، آیا محل در نظر گرفته شده برای این گونه هزینهها در نظام اسلامی، منحصر به سهم «مؤلفه قلوبهم» است یا از سهم «فی سبیل الله» نیز میتوان برای همه یا برخی از مصادیق یادشده استفادهکرد؟ و به طور کلی، آیا حکومت میتواند از سایر منابع دولتی (همچون انفال) و حتی منابع تحت مالکیت عمومی برای این گونه هزینهها برداشتنماید؟ به جز عنوان «مؤلفه قلوبهم» از چه قواعد فقهی یا عناوین شرعی دیگری احیانا میتوان این مسأله را استنباطکرد؟ از سوی دیگر، آیا استفاده از ابزار مالی جهت متمایل ساختن افراد به اسلام در صورت اثبات، نوعی تطمیع مالی برای گسترش اسلام به شمار نمیرود؟ و آیا بهکارگیری اینگونه وسیلهها، با شعارهای مقدس و اهداف متعالی اسلام همخوانی دارد؟ همچنین، در شرایطی که کشور اسلامی خود با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکند و تودههای مردم و بهویژه اقشار کم درآمد، زیر فشار هستند، کمک به دیگر کشورها و ملتها چه توجیه عقلانی و شرعی دارد؟ حد و مرز کمکهای یادشده- بهویژه در شرایط دشوار اقتصادی- چگونه و با چه معیارهایی مشخص میشود؟ آیا چنین کمکهایی، مشروط به رفع فقر از جامعهی اسلامی و نبود اولویت در این عرصه است یا هزینهای در عرض هزینههای مربوط به فقر زدایی به شمار میرود؟ بیتردید پاسخ دقیق به تمامی این پرسشها از حوصلهی بحث خارج است و این نوشتار در تلاش است به برخی از پرسشهای مطرح شده پاسخ دهد."