Abstract:
یکی از پژوهش های جدی و مهم در حوزه مولوی شناسی با تاکید بر مثنوی پژوهی در دهه اخیر، کتاب «روایت سر دلیران»، با عنوان فرعی «بازجست زندگی و تجارب تاریخی مولانا در مثنوی» به قلم قدرت الله طاهریاست که به همت نشر علمی (1392) چاپ و منتشر شده است. این کتاب، شاید تنها کتابی باشد که به صورت مستقل و با تاکید بر سه پیش فرض، سعی می کند تجربه زیسته مولوی را در مهم ترین اثر عرفانی اش بررسی و تحلیل کند و داستان های مثنوی به ویژه داستان های شاخص آن را بازتاب دیگرگون احوال و کنش های زندگی واقعی مولوی بداند. اینکه چه میزان این مدعا و هدف تالیف باتوجه به قرائن و امارات درون متنی ـ فقط و فقط با تاکید بر مثنوی ـ محقق شده؛ نکته ای است که به بازخوانی منتقدانه آن پرداخته ایم. دراین مقاله، ابتدا محاسن و ویژگی های منحصربه فرد اثر، در دو ساحت نقد روشی و بینشی بررسی شده و در گام دوم،مهم ترین نکات چالش برانگیز و معایب آن تحلیل شده است.
One of the serious and crucial researches in the field of mewlana by attitude mathnavi in the recent decade is Revayate Serre Delbaran book -research of Mewlana historical experiences and his life in the Mathnavi-Written by Ghodrat Taherri which is printed in the Scientific in the 2014. This book may be only book that separately and by approach three supposed، try to study and analyze Mewlana lived experiences in the his mystical and introduce mathnavi stories especially famous stories، reflection of mewlana factual life. There is main question and that is "does writer reach his target by obvious signs" and I will try to analyze this problem. In this article، writer studied work exclusive characteristics in the method (form) and content in the first step and analyzed its defects in the second step.
Machine summary:
کتاب حاضر،تلاش کرده است تجربه زیسته مولوی در داستان هـای مثنـوی بـه ویـژه داستان های شاخص نظیر داستان پادشاه و کنیزک، طوطی و بازرگان و داستان دقـوقی را برمبنای نظریه فیلسوف اگزیستانسیال متاله ، یعنی سورن کییر کگور و سـاحت و سـپهر سه گانه زندگی، یعنی سپهر زیباشناختی، اخلاقـی و دینـی، تطـورات فکـری و زنـدگی مولویتوصیف ،واکاوی و بررسی کنـد.
ای فدای تو همه بزهای من / ای به یادت هی هی و هیهای من » و بـه ایـن بیـت مـیرسـد: «چون به صورت آمد این نور سره / شد عدد چون سایه های کنگره » (مثنـوی، ٢/ ١٧٢١ــ ١٧٢٤)؛که البته بیت اخیرربطی به داستان موسی و شبان نـدارد و دراصـل ، در دفتـر اول مثنوی است نه دفتر دوم .
مؤلـف در ادامـه ، در رد قرینه سازی خود، چنین آورده است : «چوپـان بعـداز انتقـاد تـوبیخ گـون موسی احساس پشیمانی کرد و سر به بیابان گذاشـت منـابع تـاریخی از بـروز چنین احساس و رفتاریدر صلاح الدین خبر نمیدهنـد» (ص ٢٣١)؛ اگـر چنـین است ، پس چه توجیهی دارد که شخصـیت چوپـان را بـا صـلاح الـدین قیـاس کنیم ؟ و البته این کنش (سر به بیابان گذاردن )، با شمس قرابتبیشتری میشود و میتوان شبان را شمس تجربه زیسته مولوی دانست .
مؤلف در تفسیر این داستان میگوید:«در یکی از سطوح معنایی داستان ، مولانا بـاز هـم حکایـت حـال خـود یعنـی چگونگی گذر از سپهر اخلاقی و ورود به سپهر دینی را به مـدد شـمس روایـت کـرده است » (ص ٣٣٧) با دقت به نکاتی که پیشتر گفته شد، چگونـه مولـوی در سـاحت دوم ، یعنی ساحت اخلاقی است ؟ او در آغاز، غرق در لذت های حاصل التـذاذ مطلـوب هـای فردی (شهرت و...