Abstract:
جنبش های جدید معنوی، دارای آداب، مناسک و حتی قوانینی متفاوت از بستر فرهنگی، اجتماعی و اعتقادی هستند که از آن برآمده اند. آنان به منظور ترویج باورهای خود و به دست آوردن پیروان برای کیش جدید به راه های متعددی متوسل می شوند. فرقه در فرآیند جذب افراد، با استفاده از فریب، عرضه اطلاعات نادرست در مورد آنچه درون فرقه می گذرد و هر روش دیگری که بیشتر تحمیلی روانی بدون آثار جسمانی است به تبلیغ آموزه های فرقه ای می پردازند.
هدف اصلی ما در این نوشتار، بررسی و تجزیه و تحلیل تکنیک های روانی مورد استفاده، توسط فرقه ها و نحوه اثر آنها است و اینکه چرا این روش ها غیرمستقیم نامیده می شوند. در ادامه به فرآیندهای کنترل ذهنی، شست وشوی مغزی و روش های ظریفی می پردازیم که به طور ناآشکار، ذهن افراد درگیر در فرقه ها را ماهیتی متفاوت می دهد.
New spiritual movements have rituals، norms، and even different laws which are received from the cultural، social and religious background they have emerged from. They grab too many ways to promote their followers. In this process by using deception and supplying inaccurate information about what is going on inside the sect and also by using any other psychological method which have no physical effects، to attract people and promote sectarian doctrines. Our main purpose in this paper is to examine and analyze the psychological techniques used by the new spiritual movements، their mode of action، and to show why these methods are called indirect. In the sequel، we deal with processes of mental control، brainwashing and subtle methods that change the minds of people in a different way.
Machine summary:
"فرقهها از همین روشها که هم عامل جذابیت و مکانیسم نفوذ آنها است استفاده میکنند تا بتوانند ذهن اعضا را تحتتأثیر قرار دهند و به آنان بفهمانند که هرچه بیشتر خود را وقف فرقه، رهبر فرقه کنند، پردههای بیشتری از مقابلشان کنار زده خواهد شد و به اصطلاح محرمتر خواهند شد.
برای نیل به این هدف نیز روشهای مختلفی وجود دارد که ازجمله آنها میتوان به تحقیر و واگذرنکردن امور به افراد، دخالتندادن افراد در تصمیمگیریها و کوچک شمردن کارهای اعضا اشاره کرد؛ اما مهمترین و اثرگذارترین تحقیرها، خودتحقیری است که فرد را بهجایی میرساند که نهتنها برای خود، بلکه برای هیچیک از «آنان» که در مقابل «ما»ی فرقه قرار دارند نیز ارزشی قائل نباشد (بخارایی،1391: 44).
از آنجا که هماره افراد در مناسبات فرقهای بهوسیلهی ازدواجهای درون فرقهای ـ در فرقههایی که ازدواج مجاز است ـ در شبکه محکمی از روابط، گیر میافتند، بنابراین بیرون زدن از این شبکه درهمتنیده، کاری بهشدت دشوار و رنجآور خواهد بود و به همین میزان، تحت بایکوت قرارگرفتن نیز میتواند کنترل روانی و روحی فرد منتقد را از دستش خارج کند؛ بنابراین دیری نمیپاید که منتقد بایکوت شده، باید به اشتباهاتش اعتراف کند و در حضور دیگران از همهی مواضع خود برگردد و به اصطلاح توبه کند.
جامعهشناسان معتقدند که نظارت بر افراد از طریق گروههای نخستین بیشتر است و اثر کنترلگر در گروههایی بیشتر است که از لحاظ تعداد محدودتر، روابط میان اعضای آنها صمیمانهتر و مدت عضویت فرد در آنها بیشتر است (بخارایی، همان)؛ بنابراین بهطور طبیعی، خانواده و محیط دوستان باید واجد این ویژگیها باشند؛ اما همانطور که گفته شد مناسبات فرقهای به حدی کنترلکننده و قوی است که فشار و نظارت گروههای نخستین، مانند خانواده و دوستان، جای خود را به نفوذ روانی فرقه میدهد."