Abstract:
این نوشتار نقدی است بر دبیرمقدم و ناصری (1396). اثر نقدشده که تحلیل مسیرنماهای چند زبان ایرانی بر پایه نحو ذرهبنیاد است، اگرچه یک رویکرد نوین را معرفی نموده و به تحلیل مقوله کمتر بررسیشده حرفاضافه پرداخته است، کاستیهای فراوانی دارد: دارای مشکلات ساختاری است، بسیاری از همبرنهادهای پیشنهادی مبهم و نارسا و زبان نوشتار و مطالب ترجمهشده گنگ است، متن دارای انسجام معنایی نیست و تقریبا همه مطالب آن از منابع اصلی گرفتهشده و حتی بهصورت ناقص و نادرست به فارسی برگردانده شدهاند؛ بنابراین نویسندگان قلم خود را در بیان مطالب و شناساندن نظریه به کار نگرفتهاند؛ پژوهش نقدشده مطالب حشو و پراکندهگویی فراوان دارد. در بسیاری موارد ارجاعدهی به منابع به کار گرفتهشده نادرست و گاهی اوقات در استفاده از منابع امانت رعایت نشده است. سرانجام اینکه، از لحاظ نظری نهتنها نظریه نحو ذرهبنیاد بهخوبی شناسانده نشده بلکه تصویری نادرست از آن ارائه گردیده است.
This paper is a criticism of Dabirmoghaddam and Naseri (1396 [2017]). Although the evaluated work introduces a new approach and deals with the less studied category, namely preposition, ( in some Iranian languages: Persian, Kermanshahi Kurdish and Luri) it suffers from so many shortcomings: structurally, it lacks the framework of a scientific paper; most of the proposed equivalents are vague and inexpressive and the language of the paper and the translated excerpts is obscure, the passage lacks semantic cohesion; nearly all the materials have been taken from the original resources and even have been translated incompletely and wrongly. As a result, the authors have not utilized their own pens to present the discussions and introduce the framework; most of the subjects presented in the criticized paper are redundant and incoherence avails a lot. In many cases referring to the resources is not correct and one even can think of a kind of suspicious plagiarism. Ultimately, not only have Dabirmoghaddam and Naseri not (1396 [2017]) well introduced nanosyntax theoretically but they have not presented a clear picture of it.
Machine summary:
اثر نقدشده که تحلیل مسیرنماهای چند زبان ایرانی بر پایۀ نحو ذره بنیاد است ، اگرچه یک رویکرد نوین را معرفی نموده و به تحلیل مقولۀ کمتر بررسیشدٔە حرف اضافه پرداخته است ، کاستیهای فراوانی دارد: دارای مشکلات ساختاری است ، بسیاری از همبرنهادهای پیشنهادی مبهم و نارسا و زبان نوشتار و مطالب ترجمه شده گنگ است ، متن دارای انسجام معنایی نیست و تقریبا همۀ مطالب آن از منابع اصلی گرفته شده و حتی به صورت ناقص و نادرست به فارسی برگردانده شده اند؛ بنابراین نویسندگان قلم خود را در بیان مطالب و شناساندن نظریه به کار نگرفته اند؛ پژوهش نقدشده مطالب حشو و پراکنده گویی فراوان دارد.
٢-١-٢- همبرنهادهای پیشنهادی نخستین پرسشی که به ذهن میرسد این است که آیا اصطلاح نحو ذره بنیاد، همبرنهاد شیوایی برای نظریۀ مورد بحث در این نوشتار١ است یا ریزنحو؟ در پاسخ باید گفت که اگرچه اصطلاح برساختۀ ریزنحو همانند همبرنهاد انگلیسی آن از لحاظ شمار هجاها ساختی ساده تر از اصطلاح نحو ذره بنیاد دارد و ریزنحو را میتوان یک اسم مرکب دو تکواژی ولی نحو ذره بنیاد را یک گروه یا اسم مرکب با بیش از دو تکواژ دانست ؛ با توجه به اینکه ذره بنیاد در زبان فارسی پیش تر به صورت یک اصطلاح علمی در فیزیک به کاربرده شده و دارای محتوای معنایی بیشتر و روشن تری نسبت به ریز است ، اصطلاح نحو ذره بنیاد گویاتر است و بهتر میتواند اهداف و دیدگاه های رویکرد مورد بحث را بنمایاند.