Abstract:
قانون، بنیادیترین گزاره دانش و نظام حقوقی مدرن است. این مفهوم بهرغم بداهت اولیه خود در مکاتب مختلف فلسفه حقوق، معانی مختلفی پیدا کرده است. تطور مفهومی قانون در سنت مکتب پوزیتیویستی حقوق در مغربزمین، افزون بر آنکه ماهیتی تاریخی دارد، در شبکهای از مفاهیم، مبانی، ارزشها و ساختارها واجد معنا میشود. از این منظر با بهکارگیری روش تحلیلی «ظاهر، باطن و باطنِ باطن» در زمینه شناخت گزارههای بنیادین علوم انسانی، میتوان به شناختی جامعتر از مفهوم قانون در مکتب پوزیتیویسم حقوقی دست یافت. این روش ضمن آنکه در نوع خود بدیع است، ارتباط ژرف میان حقوق، سیاست و فلسفه را مبتنی بر ذات مصرفکننده دانش حقوق روشن میسازد. رهاورد چنین روش و نگرشی، ادراک قانون بهمثابه یک مفهوم تاریخمند مبتنی بر مبانی خاص فلسفی خواهد بود، نه قانون بهمثابه یک ظرف که قابلیت پذیرش هر مظروفی را دارد. ازآنجاکه قانون، دال مرکزی نظام حقوقی مدرن است، شناخت نظام حقوقی مدرن به منظور گذار، اقتباس یا نپذیرفتن آن منوط به معرفت به مفهوم قانون است.
Machine summary:
از این منظر با بهکارگیری روش تحلیلی «ظاهر، باطن و باطنِ باطن» در زمینه شناخت گزارههای بنیادین علوم انسانی، میتوان به شناختی جامعتر از مفهوم قانون در مکتب پوزیتیویسم حقوقی دست یافت.
قدیمترین اسناد منسجم یونان، در حقیقت دو منظومه شعر از هومر هستند که در آنها میتوان نقطههای آغاز شکلگیری ایده قانون را بازیابی کرد؛ اما نه قانون به معنای مدرن آن، که به مثابه امری معلوم، 1 قطعی 2 و عینی 3 تلقی میگردد؛ بلکه مفهوم «تِمیس» 4 در این اشعار به چشم میخورد؛ مفهومی که در مرکز آن ایده تصمیم، دستور یا حکم ملهم از خدا درج شده است (کلی، 1388، ص40).
ارسطو در پی تحلیل مفصلی از عدالت و ظلم و بیان این نکته که انسان در صورت دستیابی به قدرت میکوشد برای خود سهم بیشتری از منابع و منافع لحاظ نماید، بیان میکند که به علت همین خوی عدالتستیز نهاد بشری است که «برترین قدرت را در جامعه به هیچ آدمی نمیدهیم؛ بلکه به قانون نوشته واگذار میکنیم» (ارسطو، 1378، ص186).
با نفی هرگونه مرجعیت و محوریت برای اراده الهی و نسخ تبیینهای الهی ارائهشده در قرون وسطی در تشریح بنیان انسان و جامعه در دوران رنسانس به بعد، و فهم جامعه بر مبنای نظریه قرارداد اجتماعی که خود مبتنی بر ادراک وجود انسانی به مثابه شخصیتی که غایت فی نفسه، 2 گرگصفت، 3 خودمختار و خودبنیاد است، مبنای قانون در مکتب پوزیتیویستی حقوق، مشارکت شخص انسانی به مثابه سوژه در پدیداری قانون است.